loading...
دانلود آهنگ جدید - دانلود فیلم جدید - دانلود رایگان
آخرین ارسال های انجمن
مدیر سایت بازدید : 338 چهارشنبه 28 اسفند 1392 نظرات (0)

هشت سال قبل از زمین زراعتی با تراکتورم به خانه می آمدم که سنگی از زیر چرخ تراکتور در رفت ومثل یک گلوله آتش شد اعتنایی نکردم به خانه برگشتم. قسمت هایی از بدنم حالت گرفتگی داشت.خوابیدم صبح که برای وضو گرفتن به حیاط رفتم ناگهان بی هوش روی زمین افتادم

پادشاهان جن شیطان شیاطین سرگرمی خبری خاطرات یک جن گیر جنگیر جن گیر جن تفریحی تاریکی ایرونیها اجنه     از جن چه میدانید؟ خاطرات یک جن گیر

وقتی بچه بودم هر بار پای قصه ی مادر بزرگ و پدر بزرگم می نشستم از موجوداتی حرف می زدند که آن موقع با اینکه مفهوم آن حرف ها را نمی فهیمدم ولی از شنیدن نام آن موجود می ترسیدم و با ذهنیات کودکانه ام آن موجود را در اطرافم حس می کردم . بارها وقتی در منطقه تاریکی تنها می شدم

با یاد آوری نام آن موجوداتی که هیچ وقت به چشم ندیده بودم بی اختیار وحشت برم می داشت.آن موجود نا شناخته ای به نام جن بود.بارها در باره او داستان ها شنیده بودم ولی او از دایره فهم من فراتر بود. باور این که موجودی به این نام بر سر راهم سبز شود مرا از تاریکی می ترساند. از آن هنگام هیچ وقت درتنهایی خودم آرام و قرار نداشتم.

یادم می آید وقتی برادر کوچکم متولد شد مادر بزرگم تا ۱۰ روز سفارش می کرد در همه احوالات یک نفر کنار او باشد وقتی درباره علتش پرسیدم او جواب داد ممکن است آل که نوعی جن است بیاید و برادرت را با خود ببرد! ازتصور این که برادرم را موجود ناشناخته که قا بل دیدن نیست از داخل اتاقی که تمام اطرافش حفاظ دارد با خود ببرد وحشت زده می شدم. آن موجود باید خیلی قوی باشد که قادر است از در بسته هم داخل اتاق شود.

آیا جن ها همیشه باعث ترس و وحشت انسان ها می شوند مگر آن ها از چه چیزی آفریده شده اند که هیچ چیز قادر به رویت یا جلو گیری از صدمه زدن آن ها به انسان نیست. هنوز تکنولوژی و علم علی رغم پیشرفت شگرف خود قادر به تائید یا رد موجودیت جن ها نشده است.

سخنا ن فوق از یک مرد ۶۶ ساله به نام شیخ عباس نقل شده است که در دل منطقه کوهستانی شرق کشور در روستای وامنان(جاده آزادشهر ، شاهرود) ساکن است .

شیخ عباس که اکنون چند سالی است کار دعا نویسی و جن گیری را رها کرده است می گوید این کار را از پدربزرگ مادری اش آموخته است و کتابی را که برای این کار استفاده می کند از او به ارث برده است. کتابی به خط نستعلیق و به زبا ن های فارسی عربی و هندی نوشته شده و اشکال مختلفی در صفحات آن دیده می شود.

او از سن ۲۵ سالگی شروع به این کار نموده است. از خاطره اولین جن گیری اش و دیگر خاطراتش این چنین می گوید:

۱٫ بار دیگر زن پنجاه ساله ای دچار جن گرفتگی شده بود برایش احضار خواندم هفت نفر جن آمدند. از آن ها در باره علت آزار و اذیتشان پرسیدم گفتند ما تقصیری نداریم. او برای یکی از فرزندان ما مشکلی پیش آورده و آب جوش روی بچه ما ریخته و او را سو زانده است. برای بچه آن ها طلسم نوشتم خوب شد.

۲٫ اوایل کارم بود در حوالی آزاد شهر مردی چند گوسفند داشت نیمه شب گوسفندهای او را برده بودند وقتی نزد من آمد احضار آینه خواندم. دو بچه نابالغ را آوردم و برایشان احضار خواندم آن ها در آینه می دیدند. بچه ها گفتند دو نفر آمدند و گوسفندها را با تراکتور بردند و سرهایشان پوشیده است. گوسفندها را به کوهی بردند که زنی در را باز کرد.مشخصات را گفتند به کلانتری اطلاع داده شد و مامورین گوسفندها را در همان محل یافتند.

۳٫ یک بار مردی دچار بیماری شده بود مرا به بالین اش بردند. او وقتی به رختخواب رفت انگار کس دیگری هم آن جا بود. شروع به راز و نیازهای عاشقانه با آن فرد کرد. جن ها را احضار کردم آن ها گفتند آن مرد عاشق یک پری شده است. آن پری از جلد او بیرون کردم و او را به زندگی برگرداندم.

۴٫ در یک عروسی زنی جن زده شده بود. هر کسی چیزی می گفت. یکی می گفت موی دم گرگ بیاورید. یکی می گفت سبیل گربه بیاورید. همه این روش ها را امتحان کردند جواب نداد. من احضار خواندم فوری حرکت کرد. جن ها گفتند این زن چهار نفر ما را سوزانده است. بچه هایشان را هم احضار کردم آیه خواندم بهبود یافتند و آن ها رضایت دادند.

س:جن هایی که به شما کمک می کنند چه نوعی از جن ها هستند ؟

ج: آن ها مثل جن های دیگرند ولی در و طول زمان با من دوست شده اند .

س:چطور با شما دوست شده اند ؟

ج :چند مدتی شبها ذکر و دعا خواندم تا آن ها با من دوست شدند .

س:جن ها مانند آدم های معمولی دیده می شوند ؟

ج :به نظر افراد بیمار بله ولی به نظر انسان های سالم دیده نمی شوند .

س:شما وقتی با آن ها صحبت می کنید آن ها را می بینید ؟

ج: نه ، ولی بیمار آن ها را می بینید و من از طریق این بیمارها با آن ها ارتباط برقرار می کنم .

س:علایم جن زدگان چیست ؟ یعنی فردی که دچار این بیماری می شود دارای چه علایمی است ؟

ج: سردرد ، گردن درد ، نا آرامی و غیره .

س:چند نوع جن داریم ؟

ج: جن ها هفتاد طایفه هستند. روایت مختلفی در این مورد وجود دارد .

س:در کدام مناطق جن ها بیشتر دیده می شوند ؟

ج: آن ها در همه جا هستند .

س:جن ها به چه زبانی حرف می زنند ؟

ج: به زبان های مختلف ، فارسی ، ترکی ، عربی ، انگلیسی و غیره .

س:این جن ها را چگونه می توان کشت ؟

ج: با آیات عظیم .

س:یعنی با چاقو ، تفنگ و غیره نمی شود آن ها را کشت ؟

ج: نه .

س:می گویند با سوزرن و میخ می توان جن ها را تسخیر کرد آیا واقعیت دارد ؟

ج: نه ، ولی جن ها از کارد می ترسند .

س:چه شرایطی برای فرد سالم پیش می آید که بیمار می شود؟

ج: جن زدگی به این دلیل است که فردی باعث مزاحمت جن ها شود. آن ها نیز برای انتقام او را دچار بیماری می کنند.

س:اذیت کردن جن ها چگونه است ؟

ج: یکی را می ترسانند یکی را بی هوش می کنند یکی را به غش می اندازند .

س:آیا قیافه آن ها ترسناک است ؟

ج: بله خیلی ترسناک است .

س:برای این که آدم جن زده نشود چه کار باید بکند ؟

ج: همیشه بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و آیات قرآن مانند آیت الکرسی ، حمد و سوره و غیره تلاوت نماید.

س:می دانی چقدر جن در این دنیا وجود دارد ؟

ج: خیلی زیاد

س:آیا پاهایشان سم است ؟

ج:نه فقط پرده دارد مثل پای انسان است با کمی تفاوت

س:آیا جن ها در خانه های متروکه و حمام های خرابه دیده می شوند ؟

ج: جن هایی که در مناطق کثیف دیده می شوند شیاطین هستند .

س:چند تا از پادشاهان جن را احضارکرده اید؟

ج:جن ها هفتاد پادشاه دارند که یازده تن از آنها احضار کرده ام و با سه نفر از آن ها دوست هستم و برای رهایی مریض هایم از جن ها از این پادشاهان کمک می گیرم .

نشریه ندای ایران مرداد ماه سال ۱۳۸۳ شماره ۲۰۸ و ۲۰۹

کتاب جن ها همه جا هستند ج ۲ نویسنده سید محمد مهد ی حسینی

گفت و گو با مردی که دچار جن زدگی شده بود

یحیی شاملو ۳۹سال دارد و در روستای وامنان به کشاورزی مشغول است.

س:چه اتفاقی برایتان افتاد؟

ج: هشت سال قبل از زمین زراعتی با تراکتورم به خانه می آمدم که سنگی از زیر چرخ تراکتور در رفت ومثل یک گلوله آتش شد اعتنایی نکردم به خانه برگشتم. قسمت هایی از بدنم حالت گرفتگی داشت.خوابیدم صبح که برای وضو گرفتن به حیاط رفتم ناگهان بی هوش روی زمین افتادم. وقتی به هوش آمدم دیدم شیخ عباس برایم دعا می خواند. مردی که سبیل های بلند داشت ظاهر شد و حالت اش عجیب بود.

س:قیافه اش به چه شکلی بود؟

ج: سیاه و قدی بلند داشت.

س:به شما چه می گفت؟

ج: می گفت می خواهم خفه ات کنم. تو سر بچه ام را شکسته ای. او با پتک به بدنه تراکتورم ضربه می زد. او به این صورت می خواست مرا شکنجه و آزار دهد. شیخ عباس دعا خواند ناگهان درتاریکی گم شد.

س:چشم هایتان بسته بود و در ذهن او را تجسم می کردید؟

ج: نه خیلی واضح بود.

س:شیخ عباس از شما چه سوال های می کرد؟

ج: درباره علت کارهایش می پرسید او هم جواب میداد. بچه اش را احضار کرد دعایی خواند و او خوب شد.

س:وقتی زمین خوردی و سرت شکست او را دیدی؟

ج: همان لحظه افتادن او را دیدم.

س:وقتی شیخ عباس ورد احضار را خواند جن دیگری همراه با او ظاهر نشد؟

ج: نه خودش تنها بود. البته بعد از احضار بچه اش را هم دیدم.

س:بچه اش به چه شکلی بود؟

ج: بر خلاف او سفید بود و لبا س های سفید بر تن داشت.

 

ironiha.com

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 6516
  • کل نظرات : 52
  • افراد آنلاین : 261
  • تعداد اعضا : 1180
  • آی پی امروز : 576
  • آی پی دیروز : 562
  • بازدید امروز : 6,103
  • باردید دیروز : 11,117
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 85,796
  • بازدید ماه : 338,403
  • بازدید سال : 1,953,690
  • بازدید کلی : 8,152,992