loading...
دانلود آهنگ جدید - دانلود فیلم جدید - دانلود رایگان
آخرین ارسال های انجمن
مدیر سایت بازدید : 247 چهارشنبه 28 اسفند 1392 نظرات (0)

ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ
ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻇﻤﻤﻮﻥ ﮔﻔﺘﻢ:
ﻣﻦ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻤﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ۱ﻣﺎﻩ
ﻣﻮﻫﺎﻣﻮ ﻧﺰﻧﻢ..
ﺍﻭﻧﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﮔه ﺧﻮﺭﺩﯼ..
ﻣﻮﻫﺎﺕ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺎﺷﻪ ﯾﺎ ﮐﻮﺗﺎﻩ ، ﻗﯿﺎﻓﺖ ﻫﻤیﻥ
ﮔﻬﯿﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﺩﻫﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﺼﺎﺍﺍﻓط…
مطالب طنز سوتی های شنیدنی سرگرمی خنده تفریحی ایرونیها    سوتی های شنیدنی

امروز سر کلاس بدجور ضایع شدم.رفتم پای تخته که با اعتماد به نفس کامل مسئله رو حل کنم(مسئه که چه عرض کنم یه تبدیل واحد ساده) خلاصه مغزم چنان هنگ کرد که هیچی یادم نمیومد. اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم هیچی همین طوری رفتم نشستم گفتم از بس حواس آدمو پرت میکنین نمیزارین تمرکز کنم وگرنه بلدم!!!!!! یکی از دانشجوها گفت استاد حالا بلد نیستی اشکالی نداره من بیام حلش کنم به جای شما!!!!!!!!!!!!!!!! یعنی داشتم می مردم از خجالت ها!

یکی از دوستام پرستاره تعریف میکرد چند شب پیش یه نفر و آورده بودن بیمارستان،این میره بالا سرش میبینه یارو همینجور داره از درد به خودش میپیچه،ازش میپرسه چی شده؟مرده فقط داد میزده آلتم،آلتم!
اینا واسش آرام بخش میارنو شروع میکنن مداوا،چند دقیقه بعد زن یارو رو میارن که سرش بدجوری شکسته بوده.
دوستم میگفت ما همش تو فکر این بودیم که آلت یارو چه ربطی به سر زنش داشته؟
یکم که یارو حالش بهتر میشه خودش تعریف کرده بوده که اینا با هم مشغول بودن زنه تا میره پایین تشنج عصبی میگیرشو فکش قفل میشه رو داستانه مرده =))
مرده هم واسه اینکه زنه ولش کنه انقدر کوبیده بوده تو سر زنش که سرشو آش ولاش کرده جفتشونو آورده بودن بیمارستان مطالب طنز سوتی های شنیدنی سرگرمی خنده تفریحی ایرونیها    سوتی های شنیدنی

یکی از بچه ها رفته بود کلی انگور خریده بود تا با یه دوستاش شراب بندازه انگورارو میزاره خونه مادر بزرگش مادربزرگه میپرسه اینا برا چیه اونم میگه مال باغ یه بچه هاست میخام خشک کنم و نذر بدم به فقرا!!! میره بیرون…مادر بزرگه هم همه پیر زنا محلو جمع میکنه تا انگورارو دون کنند و در ثواب این کار سهیم شند پسره که بر میگرده میبینه بله تقریبا تمام انگورا دون شده ! تازه یه پیر زنا میگفته ۲کیلو دیگه بده پاک کنم منم حاجت دارم…خلاصه کلی حال کرده بوده!!

دیدید ادم سرما میخوره روزه سوم چهارم سرماخوردگیش بد فرم بی جونو بی حوصله میشه اب ریزش بینیو از این حرفا . حالم این جوری بود .پشت فرمون بودم. پشت چراغ قرمز وایساده بودم .اصلا حواسم به دورو ورم نبود.شیشمم پایین.
یه خلت خرکی اومد .من خخخخخخخخخخخخ همین جوری انداختم بیرون.یه دفه. صدایه یه جیغ وحشتناکه یه دختر اومد همچین جیغ میزد افسره پشت چراغم که ۱۰ فرسخ از ما جولوتر بود برگشت.اول فکر کردم از دختره خفت گیری کردن. برگشتم دیدم اندازه یه لیوان خلته ابکی رو ساعتو دستشه(دستش از شیشه بیرون بود).هنگ هنگ شدم مونده بودم چی بگم.یه دفه دستشو اورد بالا به دوستش
(راننده، دختر)نشون داد .رفیقش تا دید زد زیره خنده .منم خنده دوستشو دیدم یه دفه خندم گرفت. موقع خندم یه حباب اندازه توپ هفت سنگ از دماغم زد بیرون. همه نیگام میکردم . به خاطره زجه های دختره منتظر بودم یکی بیاد تیکه تیکم کنه.خدا بهم رحم کرد چراغ سبز شد. همچین گاز به ماشین میدادم هر میدید میگفت الان موتور ماشن کنده میشه. با هزارتا توهم که کسی دنبالم نیومده باشه فرار کردم.
الانم خیلی خوشحالم.
:-)))))))))))

 

ironiha.com

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 6516
  • کل نظرات : 52
  • افراد آنلاین : 259
  • تعداد اعضا : 1180
  • آی پی امروز : 599
  • آی پی دیروز : 562
  • بازدید امروز : 6,703
  • باردید دیروز : 11,117
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 86,396
  • بازدید ماه : 339,003
  • بازدید سال : 1,954,290
  • بازدید کلی : 8,153,592