1- اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ،
ستايش خاص خدايى است که نيست براى قضا و حكمش جلوگيرى و نه براى عطا و بخششش مانعى و نه مانندساخته اش ساخته هيچ سازنده اى ،
2- وَ هُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ و اَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ ،
و او است بخشنده ی وسعت ده که آفريد انواع گوناگون پديده ها را و به حكمت خويش محكم ساخت مصنوعات را ،
3-لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلايِعُ وَ لا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ ،
طلايه ها(ى عالم وجود) بر او مخفى نيست و امانتها در نزد او ضايع نشود ،
4- جازى کُلِّ صانِعٍ وَ رائِشُ کُلِّ قانعٍ وَ راحِمُ کُلِّ ضارِعٍ ،
پاداش دهنده عمل هر سازنده و سامان دهنده زندگى هر قناعت پيشه و مهربان نسبت به هر نالان ،
5- وَ مُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْكِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ ،
و فرو فرستنده هر سود و بهره و آن کتاب جامع که فرستادش بوسيله نور آن نور درخشان و او است که دعاها را شنواست ،
6- وَلِلْكُرُباتِ دافِعٌ وَ لِلدَّرَجاتِ رافِعٌ وَ لِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ ؛ فَلا اِلهَ غَيْرُهُ ،
و گرفتاريها را برطرف کند و درجات را بالا برد و گردنكشان را ريشه کن سازد ؛ پس معبودى جز او نيست ،
7- وَلا شَىْءَ يَعْدِلُهُ وَ لَيْسَ کمِثْلِهِ شَىْءٌ وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ اللَّطيفُ الْخَبيرُ وَ هُوَ عَلى کلِّ شَىْءٍ قَديرٌ.
و چيزى با او برابرى نكند و چيزى همانندش نيست و او شنوا است و بينا و دقيق و آگاه و او بر هرچيز توانا است.
8- اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيْكَ وَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ
خدايا من بسوى تو اشتياق دارم و به پروردگارى تو گواهى دادم
9- مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبّى وَ اِلَيْكَ مَرَدّى ،
اقرار دارم به اينكه تو پروردگار منى و بسوى توست بازگشت من ،
10-اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ شَيْئاً مَذْکُورا
آغاز کردى وجود مرا به رحمت خود پيش از آنكه باشم چيز قابل ذکرى
11- وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْكَنْتَنِى الاْصْلابَ
و مرا از خاك آفريدى سپس در ميان صلبها جايم دادى
12- آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَ السِّنينِ ،
ايمنم ساختى از حوادث زمانه و تغييرات روزگار و سالها ،
13- فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاْيّامِ الْماضِيَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِيَةِ
پس همواره از صلبى به رحمى کوچ کردم در ايام قديم و گذشته و قرنهاى پيشين
14- لَمْ تُخْرِجْنى ، لِرَاْفَتِكَ بى وَ لُطْفِكَ لى وَ اِحْسانِكَ اِلَىَّ
مرا به جهان نياوردى ، از روى مهر و رأفت و احسانی که به من داشتى
15- فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ ؛ الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَکَذَّبُوا رُسُلَكَ
در دوران حكومت پيشوايان کافر ؛ آنان که پيمان تو را شكستند و فرستادگانت را تكذيب کردند
16- لكِنَّكَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدَى ،
ولى در زمانى مرا بدنيا آوردى که پيش از آن هدایتم در علمت گذشته بود ،
17- الَّذى لَهُ يَسَّرْتَنى وَفيهِ اَنْشَاءْتَنى !
هدایتی که اسبابش را برايم مهيا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى !
18- وَمِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِكَ وَسَوابِغِ نِعَمِكَ
و پيش از دنیا آمدنم نيز ، به من مهر ورزيدى بوسيله خلقت و صورت نيكويت و نعمتهاى شايانت
19- فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ يُمْنى وَاَسْكَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَيْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ
پس پديد آوردى خلقتم را از منى ريخته شده و جايم دادى در سه پرده تاريكى (مشيمه و رحم و شكم ) ميان گوشت و خون و پوست
20- لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيْئاً مِنْ اَمْرى
بر خلقتم گواهم نساختى و واگذار نكردى به من چيزى از کار خودم را
21- ثُمَّ اَخْرَجْتَنى
سپس بيرونم آوردى ( از شکم مادر )
22- لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا ، تآمّاً سَوِيّاً
بدانچه که در علمت گذشته بود از هدايتم بسوى دنيا ، خلقتى تمام و درست
23- وَ حَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِيّاً
و در حال طفوليت و خردسالى در گهواره محافظتم کردى
24- وَ رَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِيّاً
و روزيم دادى از غذاها ، شيرى گوارا
25- وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ
و دل پرستاران را بر من مهربان کردى
26- وَکَفَّلْتَنِى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ
و عهده دار پرستاريم کردى رحمهای مادران را
27- وَ کَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ
و از آسیب جنّیان نگهداريم کردى
28- وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ
و از زيادى و نقصان سالمم داشتى
29- فَتَعالَيْتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ
پس برترى تو اى مهربان و اى بخشاينده
30- حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ ،
تا آنگاه که لب به سخن گشودم ،
31- اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ
تمام کردى بر من نعمتهاى شايانت را
32- وَ رَبَّيْتَنى زايِداً فى کُلِّ عامٍ
و پرورشم دادى هرساله زيادتر از سال پيش
33- حَتّى إذَا اکتَمَلَتْ فِطْرَتى
تا آنگاه که خلقتم کامل شد
34- وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى ،
و تاب و توانم به حد اعتدال رسيد ،
35- اَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَتَّكَ بِاَنْ
واجب کردى بر من حجت خود را بدين ترتيب که
36- اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَكَ
معرفت خود را به من الهام فرمودى
37- وَ رَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِكْمَتِكَ
و بوسيله عجايب حكمتت به هراسم انداختى
38- وَ اَيْقَظْتَنى لِما ذَرَاْتَ فى سَمآئِكَ وَ اَرْضِكَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِكَ
و بيدارم کردى بدانچه آفريدى در آسمان و زمينت از پديده هاى آفرينشت
39- وَ نَبَّهْتَنى لِشُكْرِكَ وَ ذِکرِكَ
و آگاهم کردى به سپاسگزارى و ذکر خودت
40- وَ اَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَكَ وَعِبادَتَكَ
و واجب کردى بر من اطاعت و عبادتت را
41- وَ فَهَّمْتَنى ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُكَ
و آنچه رسولانت آورده بودند به من فهماندى
42- وَ يَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِكَ
و آسان کردى برايم پذيرفتن موجبات خوشنوديت را
43- وَ مَنَنْتَ عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِكَ بِعَونِكَ وَ لُطْفِكَ
و منت نهادى بر من در تمام اينها به يارى و لطف خود
سپس به اينكه آفريدى مرا از بهترين خاکها
45- لَمْ تَرْضَ لى يا اِلهى ! نِعْمَةً دُونَ اُخرى
راضى نشدى اى معبود من ! که تنها از نعمتى برخوردار شوم و از ديگرى منع گردم
46- وَ رَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ وَ صُنُوفِ الرِّياشِ
بلكه روزيم دادى از انواع (نعمتهاى ) زندگى و اقسام لوازم کامرانى
47- بِمَنِّكَ الْعَظيمِ الاْعْظَمِ عَلَىَّ
و اين بواسطه آن نعمت بخشى بزرگ و بزرگترت بود بر من
48- وَ اِحْسانِكَ الْقَديمِ اِلَىَّ
و آن احسان ديرينه ات بود نسبت به من
49- حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَميعَ النِّعَمِ
تا اينكه تمام نعمتها را بر من کامل کردى
50- وَ صَرَفْتَ عَنّى کُلَّ النِّقَمِ
و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى
باز هم نادانى و دليرى من بر من جلوگيرت نشد
52- اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما يُقَرِّبُنى اِلَيْكَ
از اينكه راهنماييم کردى بدانچه مرا به تو نزديك کند
53- وَ وَفَّقْتَنى لِما يُزْلِفُنى لَدَيْكَ
و موفّقم داشتى بدانچه مرا به درگاهت مقرب سازد
54- فَاِنْ دَعَوْتُكَ ، اَجَبْتَنى
پس اگر بخوانمت ، پاسخم دهى
55- وَاِنْ سَئَلْتُكَ ، اَعْطَيْتَنى
و اگر بخواهم از تو ، به من عطا کنى
56- وَ اِنْ اَطَعْتُكَ ، شَكَرْتَنى
و اگر اطاعتت کنم ، قدردانى کنى
57- وَ اِنْ شَكَرْتُكَ ، زِدْتَنى
و اگر سپاسگزاريت کنم ، بر من بيفزايى
58- کُلُّ ذلِكَ ، اِکمالٌ لاِنْعُمِكَ عَلَىَّ
و همه اينها ، براى کامل ساختن نعمتهاى تو است بر من
59- وَ اِحْسانِكَ اِلَىَّ
و احسانى است که نسبت به من دارى
60- فَسُبْحانَكَ سُبْحانَكَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعيدٍ حَميدٍ مَجيدٍ .
پس منزهى تو، منزه از آن رو که آغازنده نعمت و بازگرداننده و ستوده و بزرگوارى .
بسى پاکيزه است نامهاى تو و بزرگ است نعمتهاى تو
62-فَأَىُّ نِعَمِكَ يا اِلهى ! اُحْصى عَدَداً وَ ذِکراً
پس کداميك از نعمتهايت رااى معبود من ! بشماره درآورده و ياد کنم
63- أَمْ اَىُّ عَطاياكَ أَقُومُ بِها شُكْراً
يا براى کداميك از عطاهايت به سپاسگزارى اقدام کنم
64- وَهِىَ يا رَبِّ اَکثَرُ مِنْ اَنْ يُحْصِيَهَا الْعآدّوُنَ
در صورتى که آنها اى پروردگار من ! بيش از آن است که حسابگران آنها را بشمارند
65- أَوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ
يا دانش حافظان بدانها رسد
سپس اى خدا آنچه را از سختى و گرفتارى از من دور کرده و باز داشتى
67- أَکثَرُ مِمّا ظَهَرَ لى مِنَ الْعافِيَةِ وَالسَّرّآءِ
بيشتر بوده از آنچه برايم آشكار شد از تندرستى و خوشى
68- وَ اَنَا اَشْهَدُ يا اِلهى
و من گواهى دهم خدايا
69- بِحَقيقَةِ إِيمانِى
به حقيقت ايمانم
70- وَ عَقْدِ عَزَماتِ يَقينى
و بدانچه تصميمات يقينم بدان بسته است
71- وَ خالِصِ صَريحِ تَوْحيدى
و توحيد خالص و بى شائبه خود
72- وَ باطِنِ مَكْنُونِ ضَميرى
و درون سرپوشيده نهادم
73- وَ عَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى
و رشته هاى ديد نور چشمانم
74- وَ اَساريرِ صَفْحَةِ جَبينى
و خطوط صفحه پيشانيم
75- وَ خُرْقِ مَسارِبِ نَفْسى ...