loading...
دانلود آهنگ جدید - دانلود فیلم جدید - دانلود رایگان
آخرین ارسال های انجمن
مدیر سایت بازدید : 494 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)
«ثروتمندان ستاره». این جمله شاید بهترین تعبیر باشد برای افرادی که نه بازیگر و خواننده بودند و نه فوتبالیست اما ناگهان به ستاره های پر حریف حدیث جامعه تبدیل شدند و در هر محفل و جمعی نام آن ها شنیده می شد.

به گزارش نفت ما، ثروتمندانی که الزاما متمول ترین افراد جامعه نیستند اما کلیشه های مرسوم را دور ریختند و از این که به تیتر یک روزنامه ها و صحبت های روز تبدیل شوند ابایی نداشتند.

علی انصاری، بابک زنجانی، حسین هدایتی، حسین ثابت، شهرام شفیع زاده، پهلوان مقدم و شهرام جزایری. این ۸ نفر بازیکنان پر سر و صدا تیم ثروتمندان ستاره کشور هستند. در این میان البته شهرام جزایری علاقه ای به رسانه ای کردن فعالیت های خود نداشت اما اتفاقات و حاشیه ها او را روی موج شناخته شدن قرار داد.دقیقا خلاف جهت عملکرد بابک زنجانی، حسین هدایتی و علی انصاری که هیچ گاه نه تنها ثروت خود را انکار نکردند بلکه با ایجاد موج های رسانه ای تلاش می کردند تا بیش از پیش بر سر زبان ها باشند. هر کدام از این سه نفر بعدها اما راه های متفاوتی در پیش گرفتند.

حسین هدایتی کم کم به حاشیه رانده شد، علی انصاری ترجیح داد ترمز کند و چراغ خاموش حرکت کند تا حاشیه امنش حفظ شود. بابک زنجانی با وجود همه حاشیه های اخیرش اما علاقه به ستاره بودن خود را از دست نداده و همچنان راه و روش خود را ادامه می دهد. اشخاصی مانند حسین ثابت و محسن پهلوان مقدم هم با وجود آن که تلاشی برای رسانه ای کردن نام خود انجام نداند اما فعالیت جنجالی شان در زمینه تاسیس هتل داریوش و افتتاح پدیده شادیز نام آن ها را بر سر زبان ها انداخت.

این را نمی شود کتمان کرد که همه آنها برای حفظ و قوام ثروت خود خواسته و ناخواسته با بخشی از قدرت سیاسی کشور نزدیک شدند و رانت هایی نیز در پرونده خود داشته اند و البته یک نکته که جنجالی ترین میلیاردر سال های اخیر ایران را از این پرونده بیرون گذاشتیم.یعنی مه آفرید خسروی که نامش با پرونده سه هزار میلیارد تومان گره خورده است.

علی انصاری:

زمانی که واعظ آشتیانی از فدراسیون دوچرخه سواری به استقلال آمد تا یک تکان اساسی به این باشگاه پرطرفدار تهرانی بدهد، یک مولتی میلیاردر هم با خودش به فوتبال ایران وارد کرد. آن زمان می گفتند مغازه های یافت آباد و بازار مبل ایران فقط گوشه ای از ثروت چشمگیر علی انصاری است.



بعد از اینکه پرسپولیسی ها با ثروت هدایتی وارد گود شدند و روی گرانترین بازیکنان لیگ دست گذاشتند، استقلالی ها هم علی انصاری را رو کردند. تا تماشاگران آبی های پایتخت خیالشان راحت باشد که برای صید ستاره های لیگ، آنها هم می توانند مثل پرسپولیسی هاروی جیب شخص دیگری حساب کنند. علی انصاری بزرگ شده محله مهرآباد جنوبی و خیابان شمشیری است اما اگر الان بخواهید سراغش بروید باید در شمال تهران دنبالش بگردید.

او رئیس گروه سرمایه گذاری تات )شامل بانک تات و بانک انصلر هم می شوند که در مجموع بانک آینده را تشکیل دادند)و رئیس اتحادیه مبل سازان تهران است و به خاطر عشقش به فوتبال وارد این ورزش شد، اما حضور رسانه ای اش کم رمق تر از همتایش حسین هدایتی بود و به مرور از فوتبال فاصله گرفت. با این حال هنوز هم نام او با شورای صنعت مبلمان و دکوراسیون سر زبان هاست.

انصاری چند سال قبل پاساژ مشهور موبایل ایران در خیابان جمهوری را نیز تاسیس کرد و در حوزه موبایل و تجارت آن برای حاجی علا الدین معروف خط و نشان کشید.انصاری بر خلاف همتایان خود حضور محافظه کارانه ای در رسانه ها دارد و به نظر می رسد خیلی دغدغه شهرت ندارد. دو سال پیش عکس هایی از خانه او منتشر شد که می گفتند ۱۸۰ میلیارد تومان می ارزد. در انتخابات دوره های نهم و دهم خبرهایی شنیده می شد که انصاری اسپانسر مالی یکی از کاندیداهاست.هرچند این خبر تایید نشد.

حسین هدایتی:

حسین هدایتی دولابی از اواخر دهه ۸۰ با کمک های مالی بی سابقه اش به باشگاه پرسپولیس شناخته شد. او که می گفت به خاطر عشق دوران کودکی اش به پرسپولیس، بی هیچ چشمداشتی به این تیم کمک می کند بعد ها یکی از مدعیان اصلی خرید این باشگاه شد. افسانه های زیادی از سرمایه های فوق العاده او نقل محافل است.

از مالکیت صنایع استیل و فولاد کشور گرفته تا برج سازی در دوبی و مالکیت بزرگترین شرکت پرورش میگوی ایران. سرمایه گذاری های او به حوزه صنایع فلزی و فوتبال محدود نمی شود؛ هدایتی با سرمایه گذاری در هتل سیروس و کیش وارد حوزه گردشگری شد؛ با بانک تات به بخش بانکداری ورود پیدا کرد و از سهامداران بازار مبل ایران هم محسوب می شود. هدایتی از زمانی که حضور فعال در فوتبال ایران دارد فراز و نشیب های زیادی را به چشم دیده و در تیم هایش فقط هزینه کرده، اما با این همه او هنوز از رینگ خارج نشده و حضورش در این فوتبال از همه میلیادرها بیشتر دوام داشته است.



به جز پرسپولیس باشگاه های استیل آذین، گهر درود و ملوان بندر انزلی هم با نام او گرده خورده است. بعضی می گویند سودای شهرت دارد و یک لحظه هم از فکر پرسپولیس بیرون نمی آید. او متولد سال ۱۳۴۲ و در میانسالی به یکی از مشهورترین ثروتمندان ایران تبدیل شده است.

حسین ثابت:

غول هتل داری ایران با ساخت هتل داریوش نام خود را سر زبان ها انداخت و ثروت او به یکی از سوژه های روز تبدیل شد. حسین ثابت تا پنج سال قبل در جزایر قناری ۵ هتل (۵ هزار تخت) داشت که با تاسیس هتل داریوش به سبک تخت جمشید راه خود را در ایران باز کرد. او در زمان شروع فعالیت هایش در ایران تلاش کرد تا تنها هتل دار کیش شود و اقدام به خرید ۴ هتل آماده دیگر با قیمت های تقریبی هر هتل ۸ -۹ میلیارد تومان به بالا کرد.



او البته هیچ وقت نتوانست به آرزوی خود برسد و برخی هتل داران زیر بار این کار نرفتند. به جز هتل های نام برده شده، شرکت تجارت بین‌المللی ثابت، مجموعه پارک دلفین‌ها و باغ پرندگان کیش (با مساحت بیش از ۶۵ هکتار)، ۲۵% از سهام هتل های لاله متعلق به اوست. او چند سال پیش کلنگ هتل ۷ ستاره کوروش که قرار بود با انرژی خورشیدی کار کند را بر زمین زد که ساخت آن در سال ۱۳۸۹ متوقف شد.

برادران شفیع زاده:

برادران شفیع زاده تقریبا اولین کسانی بودند که از بخش خصوصی پایشان به فوتبال ایران باز شد. آنها در فوتبالی که ریز و درشتش وابسته به دولت است توانستند سال ها دوام بیاورند و از این جهت بارها ستایش شده اند. علی و شهرام شفیع زاده تا ۱۰ سال پیش دو فعال اقتصادی در جنوب ایران بودند که کم تر کسی حتی نامشان را شنیده بود.

آنها در آبادان کارخانه نان فانتزی و دام و طیور داشتند و درست همان زمان که آبراموویچ میلیاردر مشهور روس، باشگاه آبی پوش چلسی را خرید، آنها هم روی تیم آبی پوش استقلال اهواز دست گذاشتند. این دو برادر از روز ورودشان به فوتبال حرف و حاشیه کم نداشتند. بعضی های می گویند آنها با تاسیس شرکت ها فرعی، به بهانه اداره تیم استقلال اهواز توانسته اند وام های قانونی دولتی دریافت کنند و در این سال ها به این طریق تیمداری کنند. بعضی دیگر هم علی شفیع زاده را پدر املاک ایرانی ها در دوبی می دانند و معتقدند بردار بزرگتر آن سوی آب های خلیج فارس روی سقف درآمد نشسته و برای برادر کوچکتر پول می فرستد.

در مقطعی که عدد بدهی های باشگاه بالا رفت و تیم با مشکلات جدی مواجه شد، این دو برادر از مسئولین دولتی قول هایی گرفتند، مثلا علی آبادی رئیس وقت سازمان تربیت بدنی قول ۱۰ هکتار زمین به استقلال اهواز داده بود. با اینکه در سال های اخیر هم زمان با سقوط استقلال اهواز به دسته پائین تر شایعات زیادی از لیست سنگین بدهی های برادران شفیع زاده به گوش می رسید، چندی پیش در اخبار آمد علی شفیع زاده قول کمک میلیاردی به باشگاه استقلال تهران داده است.

شهرام جزایری:

زمانی که شهرام جزایری در دوران نوجوانی و هم زمان با تحصیل خود برای کمک به اقتصاد خانواده بستنى فروشى مى کرد، مسلما هیچ کس فکرش را هم نمی کرد روزی او به یکی از شناخته شده ترین ثروتمندن جامعه تبدیل خواهد شد. قبولی در رشته پزشکی دانشگاه کرمان دروازه های تجارت را به روی او گشود و در دوران دانشجویی صادرات خرمای بم به شوروی را آغاز کرد. صادراتی که البته نتیجه ای جز ورشکستگی و از دست دادن دان تمام سرمایه هایش در پی نداشت اما سکوی پرتاب پرشتاب برای او شد. جزایری صادرات سیر به کویت را آغاز کرد و پس از موفقیت نسبى در این تجارت، به تهران آمد و شرکت پدیده تجارت را به ثبت رساند.

صادرات فرش از طریق این شرکت سودهای کلانی را به همراه داشت و دفاتر خود را گسترش داد. از این برهه زمانی به بعد جزایری راهی پر خطر را آغاز کرد: نزدیکی با سیاستمداران. این راه پر خطر زمینه ای شد برای پرتاب بلند و پر شتاب و سپس سقوطی مهیب. جزایری به اندازی به سیاستمدران نزدیک شد که اجازه تردد به مجلس وقت را نیز پیدا کرد و حتی پس از مدتی به عنوان مشاور کمیسیون اقتصادى مجلس در ۱۰ جلسه این کمیسیون نیز حضور پیدا کرد.



وزارت بازرگانی اولین جرقه های چگونگی نحوه دست یابی او به ثروت و دارایی ها را زد و از رابطه سؤال برانگیز یکى از مدیرانش با جزایرى پرده داشت. پس از این افشاگری ها زنجیره ای از اقدامات غیرقانونی و استفاده از وام ها و رانت های کلان بر ملا شد و سرانجام به زندان رفت. او پس از صادرات فرش، به سرمایه گذارى در کاغذ و روغن نباتى روى آورد و یک کارخانه ورشکسته روغن نباتى را خریدارى کرد. همچنین جزایرى به یکى از سازمان هاى بزرگ را که در آستانه ورشکستگى قرار داشت با سرمایه ۴میلیاردى کمک کرد. ایران تنها جایی نبود که آوازه او پیچید و در امارات سایر کشورهای عربی نیز به شهرت دست یافت.


محسن پهلوان مقدم:

محسن پهلوان مقدم، برای کسانی که در حوزه گردشگری فعالیت می کنند، نام آشنایی است. او که چند سالی است روند سرمایه گذاری خود در حوزه گردشگری را شدت بخشیده، مدیرعامل شرکت بین المللی توسعه گردشگری پدیده شاندیز، علاوه بر افتتاح پدیده شاندیز در مشهد در سالیان گذشته، پای این رستوران را به تهران و کیش هم باز کرده است.



چند سال پیش هم او در مراسمی ویژه با حضور معاون اول رئیس جمهور وقت، کلنگ ایجاد بزرگ ترین مجتمع تفریحی گردشگری خاورمیانه در مشهد را به زمین زد. مجتمعی که گفته می شود در صورت بهره برداری کامل، ارزش چند میلیارد دلاری خواهد داشت. پهلوان مقدم هم مثل سایر همتایان میلیاردر خود به ورود به دنیای فوتبال علاقه مند است.

نام او در رسانه های ورزشی دو سال پیش مطرح شد که گفتند قصد خرید باشگاه راه آهن را دارد اما در این مسیر به نتیجه نرسید و در نهایت در تیرماه سال جاری امتیاز تیم مس سرچشمه را خرید، نام این تیم را به پدیده تغییر داد و به مشهد برد.
خود او درباره نحوه ثروتمند شدنش می گوید با ساخت و ساز شروع کرده چون نسل او همیشه در این بوده اند حتی پدر بزرگ او کاشی کاری حرم امام رضا (ع) و بقعه خواجه ربیع را انجام داده است. او حتی فعالیت های خود را به خارج از مرز ها هم گسترش داده و ضمن افتتاح رستوران پدیده در افغانستان کارهای تجاری دیگری هم در این کشور انجام می دهد مثلا او به مدت ۲۰ سال حق انحصاری تبلیغات بیلبورد های افغانستان را از حامد کرزی گرفته است.

بابک زنجانی:

بابک زنجانی با نام کامل «بابک مرتضی زنجانی» یک تاجر مشهور و جوان ایرانی است که در سال های اخیر نام او در حوزه سیاست، ورزش و اقتصاد بارها سرزبان ها افتاده است. مردی که به گفته خودش دارای بیش از ۶۰ شرکت از جمله شرکت هولدینگ توسعه سورینت قشم و اولین بانک سرمایه گذاری اسلامی در مالزی است.

او شرکت هایی هم در دوبی و ترکیه و تاجیکستان دارد. زنجانی در حال حاضر مالک و رئیس هیئت مدیره باشگاه راه آهن تهران هم هست و هواپیمایی قشم ایرلاین هم یکی از دارایی های مشهور اوست. چندی پیش او در گفت و گو با یکی از نشریات داخلی گفته بود میزان سرمایه اش به ۲۵ هزار میلیارد تومان می رسد. این میلیاردر مشهور ایرانی متولد ۲۱ اسفند ۱۳۴۹ در تهران است. می توان با قطعیت گفت در دو سال اخیر بابک زنجانی خیلی بیشتر از دیگر افراد حاضر در لیست باشگاه میلیاردرهای ایران در کانون توجه رسانه ها بوده است.



آخرین حاشیه او نشست خیابان گلستان ایران زمین به علت گود برداری غیر اصولی پروژه متعلق به شرکت او بود. اما قبل تر هم عکس هایی که از او با اسلحه منتشر شده بود و بدهی نفتی اش نقل محافل رسانه ای شده بود.
او اخیرا مورد توجه نشریات خارجی هم قرار گرفته و رسانه های غربی فعالیت های او را زیر ذره بین قرار می دهند.با ماجرای ریزش خیابان در اطراف ملک عظیم او در خیابان ایران زمین و بیانیه او در این زمینه که خانه های شهروندان آسیب دیده را خواهد خرید(!)و همین طور کشیده شدن پای او در معاملات نفتی در اوج تحریم ها به مجلس و اینکه بالاخره معلوم نشد که او به وزارت نفت بدهکار است یا شرکت نفت چند مییلیارد دلار ناقابل به او بدهکار است. با این حاشیه ها او مشهورترین ثروتمند این روزهای ایران است.آن قدر مشهور که کم کم نام و چهره اش برای افکار عمومی قابل شناسایی هستند.

مدیر سایت بازدید : 277 چهارشنبه 22 آبان 1392 نظرات (0)

گفتوگوی راهب با سر اباعبدالله الحسین ع

هنگامی که سر مبارک امام حسین(ع) را وارد قنسرین (یکی از منازل شام) کردند،راهبی از داخل صومعه خود متوجه سر مقدس حضرت شد و دید نوری از دهان مبارک سرسیدالشهداء(ع) خارج می شود و به طرف آسمان بالا می رود. راهب در ازای مبلغ ده هزاردرهم سر مبارک را از مأموران گرفت و داخل صومعه شد.

در این هنگام صدایی که صاحب آن دیده نمی شد به گوششرسید که گفت: خوشا به حال تو ای راهب، خوشا به حال کسی که به حرمت صاحب این سرآگاهباشد و مقام و منزلت آن را بشناسد.

 

راهب با شنیدن این کلمات، سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا، تو را به حقعیسی بن مریم(ع) سوگند می دهم که به امر و اذن تو این سر با من سخن بگوید. پس سرمبارک امام حسین(ع) زبان به سخن گشود و فرمود: ای راهب! از من چه می خواهی؟ راهبگفت: تو کیستی؟ فرمود: من فرزند محمد مصطفی(ص) و علی مرتضی(ع) و فاطمه زهرا(س) هستم. من کشته شده به صحرای کربلا، و مظلوم به جور و جفا در دشت نینوا، و عطشان وتشنه لب به نهر علقمه از آب فرات هستم. پس سر مبارک ساکت و خاموش شد. راهب صورت بهصورت امام حسین(ع) نهاد و گفت: صورت خود را از روی مبارک تو برنمی دارم تا بگویی کهدر روز قیامت شفیع تو هستم. سرمقدس سیدالشهداء به سخن آمد و گفت: به دین و آیین جدمحضرت محمد مصطفی(ص) بازگرد و مسلمان شو. راهب بی درنگ شهادتین را بر زبان جاری کردو گفت: اشهدان لااله الا الله و اشهدان محمدا رسول الله، امام حسین(ع) نیز قبولفرمود که در روز قیامت شفیع او باشد. وقتی که صبح شد مأموران یزید سر مبارک را باده هزار درهم از راهب گرفتند و از آنجا حرکت کردند. در میان راه وقتی به وادیرسیدند دیدند تمام درهم ها به سنگ و سفال تبدیل شده اند.(۱)

۱- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۰۳

 

منبع: ashuora.ir

مدیر سایت بازدید : 247 شنبه 18 آبان 1392 نظرات (0)

 

مصاحبه جالب با بهترین بازیگران ایران درباره ی آینده

به سراغ ستاره‌ها رفتیم و حدس زدیم در سال هزار و چهارصد و اندی چه می شوند و چه می گویند و چه کار می کنند! یک پرونده جالب، بی‌نظیر و البته فانتزی… لطفا کسی ناراحت نشه، چون هیچ چیز اون قدرها جدی نیست!!

——

محمد‌رضا گلزار ۱۳۹۰ از زبان خودش

مدیون ایرج قادری هستم

«ایرج قادری» تاثیر مهمی در موفقیت من داشتند و همین‌جا از ایشان تشکر می‌کنم. ورود من به سینما از طریق ایشان بوده و جا دارد ‌قدردانی ویژه‌ای از ایشان داشته باشم. یادم هست اولین سکانس و اولین پلانی بود که باید جلوی دوربین می‌رفتم، به همین دلیل خیلی استرس داشتم؛ یک مقدار پلان سختی هم بود. بعد از این‌که فیلمبرداری برداشت اول را انجام دادیم، خیلی استرس داشتم. یادم هست ‌آقای قادری گفتند‌ خوب بود و پلان بعد را فیلمبرداری کنیم و متوجه شدم ‌‌می‌خواهند به من اعتماد به نفس بدهند. همیشه آقای ایرج قادری را استاد خودم می‌دانم و دوست‌شان دارم. برای اکران «شیش‌و‌بش» هم با استاد قادری به سینما رفتیم و فیلم را با هم دیدیم.

محمد‌رضا گلزار درسال ۱۴۱۷

همچنان پول‌بگیر، همچنان پول‌ساز

چند سالی است که ما هم مثل خارجی‌ها وقتی می‌خواهیم جنسی بخریم به خدمات پس از فروشش فکر می‌کنیم و آن را با موارد مشابه می‌سنجیم، حالا دیگر غیراز نام تولید‌کننده گارانتی هم مهم شده.برندی که گلزار را روانه بازار سینما کرده، خودش کلی سابقه دارد، ایرج قادری خودش هم گلزار را گارانتی کرده. در شرایط مندرج در کارت گارانتی، بندی است مبنی‌بر این‌که گارانتی تعویض وجود ندارد. این یعنی که گلزار قرار نیست عوض شود، نه خودش، نه جایگاهش، او دستگاهی است که سوخت و تولیدش یکی است. پول می‌گیرد و پول می‌سازد، البته با بازدهی باورنکردنی. هیچ آدم عاقلی دوست ندارد ریسک جایگزین برای چنین جنسی را از دست بدهد، البته سینمای ایران چندان عاقل نیست ولی با این همه در ۱۰ سال آینده هم تهیه‌کننده‌ها می‌توانند با او سرمایه‌های‌شان را چند  برابر کنند. پس همچنان ستاره می‌ماند و قدر می‌بیند و بر صدر فروش می‌نشیند.


امین حیایی در سال ۱۳۹۰ از زبان خودش

من پول انــــرژی که می‌گذارم را می‌گیرم

هر نقشی را بازی می‌کنم، حس می‌کنم هر کدام‌شان یک تجربه است البته یک نقش‌هایی هم هست که ‌بیشتر با آن‌ها جور بوده‌ام؛ نقشی که در «اخراجی‌ها» داشتم، نقشم در «مهمان مامان» و حتی «کما». ‌همیشه به اندازه زحمتم، پول خواسته‌ام، هیچ وقت بیشتر پول نخواستم. وقتی می‌توانند به دستمزد بالای بازیگران اعتراض کنند که یک بازیگر برای بازی در یک فیلم خوب دستمزد بالایی گرفته باشد. ‌فیلمی را که بدانم فیلمنامه خوبی دارد، کارگردان خوب دارد، تیم حرفه‌ای پشتش ایستاده، مسلما تخفیف می‌دهم تا فیلمی که اصلا کارگردان را نمی‌شناسم و باید انرژی زیادی بگذارم تا فیلم جمع شود! من پول این انرژی را می‌گیرم. در این فیلم‌ها نه منشی صحنه داریم، نه کسی را داریم که مواظبت باشد. همه این‌ها را باید خودت حواست باشد.

امین حیایی درسال ۱۴۰۰

تمام می‌شود

او در ۲۷سال آینده از ۷۰ سالگی می‌گذرد اما دوست دارد همچنان نقش پسرهای ۱۸‌ساله‌ای را بازی ‌کند که در فیلم، دنبال ازدواج با دختر پولدار همسایه هستند اما بازی ده‌نمکی با او پایان نمی‌یابد بنابراین در ۳۰سال آینده امین حیایی در اخراجی‌های ۴ و ۵ و ۶ و ۷ و ۸ و ۹ و ۱۰ بازی می‌کند و هنوز به خاطر شیمیایی‌شدن در اخراجی‌های یک در هر سکانس یک‌بار سرفه می‌کند اما هنوز سعی می‌کند جیب حاجی گرینوف را بزند. لباسش همان است که در اخراجی‌های یک بود اما به تناسب هر‌بار یک کمی موهایش جوگندمی‌تر می‌شود. همین. امین حیایی همچنان امین حیایی خواهد بود اما کوچک و کوچک‌تر مثل صابونی که با آن دست می‌شویند. صابون نازک می‌شود، کوچک می‌شود تا روزی که یک‌وقت می‌بینی تمام شد و رفت. احتمالا در سال ۱۴۲۰ روزنامه‌ها می‌نویسند: «امین حیایی سر صحنه اخراجی‌های ۱۰ تمام شد.»


بهرام رادان در سال ۱۳۹۰ از زبان خودش

در هنر سوئیچ کردن جواب می‌دهد

مگر آیه آمده که یک هنرمند تا آخر عمر باید در همان گرایش بماند؟ نه؛ اتفاقا به‌خصوص در مقوله هنر، سوئیچ کردن از یک زمینه به زمینه دیگر، بیشتر جواب می‌دهد چون وقتی اسم هنرمند را روی خودت می‌گذاری، یعنی هم فیلم را می‌شناسی، هم شعر را و هم نقاشی و هم موسیقی و… را. رضا کیانیان، فیلم بازی می‌کند، تئاتر کار می‌کند، نمایشگاه عکس می‌گذارد، مجسمه‌های چوبی می‌سازد و… چه ایرادی دارد؟ عباس کیارستمی فیلم می‌سازد، عکاسی می‌کند، اپرا کارگردانی می‌کند و… اتفاقا این‌ها نشانه تبلور هنر در وجود یک نفر است.

بهرام رادان درسال ۱۴۰۵

عکس می‌گیرد و عکس می‌گیرد

دست‌هایش را در جیب لباسش می‌گذارد، اخم می‌کند و عکس می‌گیرد، لباس را عوض می‌کند، روی صندلی می‌نشیند سرش را کج می‌گیرد و عکس می‌گیرد، به دوربین پشت می‌کند، سرش را از روی شانه‌اش می‌چرخاند، به دوربین نگاه می‌کند و عکس می‌گیرد، روی کاناپه لم می‌دهد و عکس می‌گیرد، پشت فرمان ماشین می‌نشیند از پنجره به بیرون نگاه می‌کند و عکس می‌گیرد، دستش را زیر چانه‌اش می‌گذارد و عکس می‌گیرد، می‌نشیند و عکس می‌گیرد، می‌ایستد و عکس می‌گیرد، نیم‌خیز می‌شود و عکس می‌گیرد، او در ۱۰سال آینده همچنان عکس می‌گیرد. قبلا دیگران از او عکس می‌گرفته‌اند، بعدا شاید خودش از خودش عکس بگیرد، ‌از قدیم گفته‌اند: ما نمانیم و عکس ما ماند، گردش روزگار برعکس است.


پژمان بازغی در سال ۹۰ از زبان خودش

در سینمای ایران ستاره نداریم

همیشه برای خودم ‌این سوال هست که اصلا ستاره یعنی چه؟ اگر منظورتان استار است که آن، یک تعریف و مشخصه‌ای دارد که در سینمای ما فعلا وجود ندارد. این‌که‌ مشخصا بخواهیم بگوییم ستاره، به‌نظر من در سینمای ایران نداریم. به‌نظرم واژه ستاره ‌مختص سینمای تجاری است‌، البته‌ آنجا هم ستاره‌ها تقسیم‌بندی می‌شوند؛ به ستاره و ابرستاره. مثلا دیوید بکام‌، برد پیت و آنجلینا جولی ابرستاره هستند، ولی مثلا کیانو ریوز ستاره است. در واقع مختصات حرفه‌‌ای آن‌ها، حاشیه‌های زندگی، نقش‌هایی که ایفا می‌کنند، فیلم‌ها و کارگردان‌هایی که با آن‌ها همکاری می‌کنند، همگی در شهرت و ستاره شدن‌شان تاثیر دارد. به گزارش پرشین وی ،پژمان بازغی می گوید :مثلا هنرپیشه‌ای مثل تام کروز وقتی می‌آید در ‌۴۰ سالگی نقش سختی را به لحاظ فیزیکی در فیلم «ماموریت غیرممکن» بازی می‌کند، موفق هم ظاهر می‌شود و حضورش فروش جهانی فیلم را تضمین می‌کند، این‌ها باعث می‌شود این بازیگر تبدیل به یک ستاره مطرح شود و برندهای معروف دنیا برای تبلیغات محصولات‌شان از نام و چهره او و ستاره‌های محبوب دیگر استفاده می‌کنند‌ یا بازیگر دیگری مثل جورج کلونی تازه بعد از ‌۴۰ سالگی به سینمای جهان معرفی شد و تبدیل به یک هنرمند خوب و یک ستاره پرطرفدار شد. به‌نظر من چون اصلا مبنای سینمای ایران ستاره‌سازی نیست، ‌ستاره نداریم و من هم سعی می‌کنم جزو چند بازیگر خوب این سینما باشم.‌ سوپراستار شدن خیلی برایم اهمیتی ندارد. الان که دیگر سی و چند سالم شده، ولی از همان ۱۸ سالگی که وارد این حرفه شدم هیچ وقت به فکر این نبودم که دنبال سینمای پرفروش باشم، بیشتر دنبال سینمای ماندگار هستم تا پرفروش، بیشتر آمدم تا بمانم. فکر می‌کنم هنوز در سینمای ایران «ستاره» نداریم.

پژمان بازغی درسال ۱۴۰۷

وزنه‌بردار پیر

کشتی‌گیر جوان اگر فن را خوب بلد نباشد، یک طوری بازور کارش را پیش می‌برد اما کشتی‌گیر پیر با فنونی که بلد است باز هم کشتی‌گیر است، حتی اگر زورش کم باشد زیرا فن‌ها را خوب اجرا می‌کند و دیگر مثل جوانی‌اش فن را فراموش نمی‌کند. وزنه‌بردار جوان فن و زور را با هم دارد پیر که شد هر قدر هم فن بلد باشد چون زور ندارد، دیگر وزنه‌بردار نیست. ستاره سینما‌شدن شبیه وزنه‌برداری است اما برای ستاره سینما ماندن باید شبیه‌ کشتی‌گیرها بود. پژمان بازغی وزنه‌بردار خوبی است.
هر کی گفت منظورم چی بود؟!


رضا کیانیان در سال ۹۰ از زبان خودش

در یه‌حبه قند رویم باز شده بود

‌زمانی که می‌خواستم برای بازی در «یه حبه قند» قرارداد ببندم، چند نفر از اطرافیانم گفتند مطمئنی می‌خواهی این نقش را بازی کنی؟! چون نقشی نبود که مانندش را تا به حال تجربه کرده باشم و آنچنان تاثیرگذار هم نبود اما به همه گفتم، خودم می‌دانم دارم چه کار می‌کنم!‌‌ در «یه حبه قند» نقش یک بنای مشهدی را دارم؛ این شخصیت در عین این‌که فکر می‌کند همه چیز را می‌داند، از هیچ‌چیز سر در‌نمی‌آورد‌. می‌دانید من در زندگی عادی‌ام هرگز نرقصیده‌ام؟! حتی در عروسی خودم هم نرقصیده‌ام. چون هم خجالتی هستم و هم فکر می‌کنم بد است مرد گنده برقصد، هم این‌که اصلا بلد نبودم! نخستین‌بار در سینما در فیلم «فرش باد» کمی رقصیدم، با این‌که خودم پیشنهاد کردم اما برایم خیلی سنگین بود. بار دوم هم در «۱۰۰سال به این سال‌ها» بود که هنوز نشان داده نشده. این دفعه در «یه حبه قند» دیگر رویم باز شده بود! راست می‌گویند که اولش سخت است!

رضا کیانیان درسال ۱۴۰۷

باز هم ما را متعجب خواهد کرد

می‌شود قیمت سکه را در ۱۷ سال آینده پیش‌بینی کرد. می‌شود آرایش سیاسی در کشورهای جهان را در ۱۷ سال آینده پیش‌بینی کرد. می‌شود شکل پرایدهای تولید ۱۷ سال آینده را پیش‌بینی کرد. می‌شود داستان سریال «قلب یخی» را در ۲۰ سال آینده پیش‌بینی کرد.

می‌شود سطح آب پشت سد کرج را در ۱۰ سال آینده پیش‌بینی کرد. می‌شود قیمت تخم‌مرغ را در ۱۰ سال آینده پیش‌بینی کرد. می‌شود وضعیت زندگی مشترک زوج‌های هنرمند را در ۱۰ سال آینده پیش‌بینی کرد. می‌شود نام مربیان و ترکیب هیئت‌مدیره پرسپولیس در ۱۰‌سال آینده را پیش‌بینی کرد. حتی اگر مایکل جکسون زنده بود می‌شد فرم چهره‌اش را با همه عمل‌های جراحی متعددش پیش‌بینی کرد.

اگر همه پیش‌بینی‌های محال بالا شدنی باشد، باز هم نمی‌شود پیش‌بینی کرد که رضا کیانیان، در ۱۰ سال آینده مشغول چه کاری است. فقط همین را می‌دانیم که آن روزها از کاری که کیانیان می‌کند متعجبیم. این قابل پیش‌بینی است.


مهناز افشار در سال ۱۳۹۰ از زبان خودش

شاید روزی خداحافظی کنم

متاسفانه در سینمای ایران، ‌یک بازیگر نمی‌تواند نقش‌های متعدد و متفاوتی را پس از یک سن مشخص بازی کند و نقش‌های ما به تکرار می‌رسد البته هستند بازیگران میانسال و خوش‌ذوقی که بازیگران قابلی هستند و جزو افتخارات ما محسوب می‌شوند اما باز هم به خاطر محدودیت‌های انتخاب نقش فکر می‌کنم‌ جای چندانی برای بازیگرانی از نسل ما باقی نماند! شاید هم روزی از بازیگری خداحافظی کنم اما اکنون این را قطعی نمی‌گویم، وقتی خواستم این کار را انجام دهم، حتما آن را بیان خواهم کرد. من نقش‌های متفاوتی را تجربه کرده‌ام، باید فرصت به جوان‌ترها داده شود و آن‌ها هم وارد بازی و عمل شوند، ضمن این‌که تعداد کسانی که هر روز به صنعت سینما می‌آیند، زیاد و زیادتر می‌شود. گرچه باید اشاره کنم دوست دارم در روزهای اوج، بازیگری را ترک کنم.

مهناز افشار درسال ۱۴۰۲

زندگی همین است

خانم افشار صبح زود از خواب بلند می‌شود، ‌چای و صبحانه آماده می‌کند، مرد و بچه‌ها را بیدار می‌کند، صبحانه می‌خورد، مهناز لباس بچه‌ها را می‌پوشاند، مرد قبل از رفتن به محل کار، آنها را به مهد کودک می‌رساند، مهناز میز صبحانه را جمع می‌کند، برای خرید بیرون می‌رود به خانه می‌آید، خریدها را جابه‌جا می‌کند، ناهار می‌پزد، بچه‌ها را از مهد می‌آورد، ناهار می‌خورند، ‌استراحت می‌کنند، به پارک می‌روند، به خانه می‌آیند، بچه‌ها تلویزیون می‌بینند، مهناز شام را حاضر می‌کند، مرد می‌آید همگی دور هم شام می‌خورند، بچه‌ها شام می‌خورند و می‌خوابند، مهناز و همسرش فیلم می‌بینند، چای می‌خورند و درباره آینده بچه‌ها حرف می‌زنند… زندگی همین است.


لیلا حاتمی در سال ۱۳۹۰ از بان خودش

جریان عکاسی از کفش من

 اصولا از مصاحبه گریزان هستم. رسانه‌های فرانسوی هم مثل مطبوعات ایران سوال می‌پرسیدند و تفاوت زیادی نداشت. ما عادت داریم هر سوالی از ما بپرسند و هیچ سوالی برای‌مان‌غیرعادی نیست! ایده‌آل یک بازیگر این است که از او درباره کارش سوال شود اما مصاحبه‌کننده باید خیلی حرفه‌ای باشد که در این حوزه بماند و سوال‌های جالبی بپرسد. معمولا خیلی راجع به شخصیتی که بازی شده از بازیگر می‌پرسند حتی در پشت صحنه فیلم‌های خارجی هم می‌بینید که بازیگرها دارند بیشتر درباره نقشی که بازی کرده‌اند صحبت می‌کنند. البته گاهی هم در مصاحبه‌ها کاری می‌کنند که به آدم برمی‌خورد‌؛ مثلا ۱۰ سال پیش چند نفر از مجله (پاری ماچ) آمدند اینجا، مصاحبه‌خوبی هم کردیم، وقتی می‌خواستند عکس بگیرند، دیدم دارند از کفشم عکس می‌گیرند! خیلی به من برخورد چون کارشان به این معنی بود که به‌عنوان یک بازیگر اهمیتی ندارم و فقط به‌عنوان یک سوژه برایشان جالب هستم! به محض خارج شدن‌شان از خانه تلفن زدم و مصاحبه را کنسل کردم! طبیعتا یک ایرانی چنین کاری با من نمی‌کند چون یک چیزهایی بین ما مشخص است. در آنجا چنین اتفاقاتی نیفتاد اما سوال‌های بی‌ربط و شخصی که مثلا بخواهند میزان اعتقاداتم را بسنجند، پرسیده می‌شد.

لیلا حاتمی درسال ۱۴۰۲

ستاره‌ای در نقش مادر

هر قدر هم که زیبا باشی، وقتی زمانش بگذرد، چهره‌اش عوض خواهد شد. ستاره‌های امروز سینما در ۱۲ سال آینده پیرتر و پیرتر می‌شوند. کسی ستاره  مصنوعی  دوست ندارد و نه فروش می‌آورد بنابراین تفاوتی نمی‌کند که پیر باشد یا… ۱۰سال آینده سینما ۱۰ سال بی‌مادر است. مادر میانسال در سینما نخواهیم داشت مگر ستاره‌ای که خودش بازی می‌کند، نه چشم و ابرویش، لیلا حاتمی ستاره میانسالی خواهد بود که هنوز ستاره است. ستاره‌ای در نقش مادری که می‌تواند عروس‌دار یا داماد‌دار هم باشد.


فریبرز عرب‌نیا در سال ۱۳۹۰از زبان خودش

من تکثیر می‌شوم

من بازیگرم که هم به واسطه تخصصم، حرفه‌ام و عشقم به مردم و این سرزمین تکثیر می‌شوم، هم به واسطه نقش‌های مختلفی که از لایه‌های مختلف اجتماع و اقوام مختلف بازی می‌کنم و هم از طریق تاثیر بر فرهنگ کشورم.‌ من فریبرز عرب‌نیا ارمنی «شکلات داغ»، بلوچ «خاک و آتش»، ترکمن «دلباخته»، معترض «سلطان»، مختار «مختارنامه» و پلیس «ضیافت» هستم. من از طریق تکثیر و تکثر جلوه‌های حق متعال به‌عنوان یک بازیگر قامت مجسم تمنیات، ترس‌ها، آرزوها، تردیدها، شادی‌ها و رنج‌ها و تمام تب و تاب روح مردم سرزمینم هستم. مقام بازیگر، میراث فرهنگی یک سرزمین است و هم پرورده و آموخته آن فرهنگ. پس یک هنرمند واقعی پیش از هر چیز و بیش از هرچیز یک انسان مستقل است. بزرگ‌ترین بلای هنر در عصر فعلی سرزمین من این است که هنرمندان، خودشان را ملزم می‌دانند تا به جریانی منتسب شوند‌!

عرب‌نیا درسال ۱۴۰۳

آقای پورعرب، ببخشید عرب‌نیا

در ۱۰سال آینده احتمالا عده‌ زیادی وقتی او را ببینند، اگر نخواهند بگویند؛ « مختار!» و اصرار داشته باشند اسمش را صدا بزنند باید کلی به مغزشان فشار بیاورند که «عرب‌نیا» را «پورعرب» نگویند. نه به خاطر شباهت‌ ظاهری فقط به خاطر شباهت در نام «فامیل». خب طبیعی است آدم اسمی را که خیلی کم می‌شنود فراموش کند. مگر در ۱۰سال آدم چند بار می‌تواند به برنامه «هفت» برود و با حامد بهداد دعوا کند و اسمش تکرار شود؟!


حامد بهداد در سال ۱۳۹۰ از زبان خودش

همیشه تصور کرده‌ایم تافته جدا بافته‌ایم

همه ما بازیگران «سعادت‌آباد» در فیلم به یک میزان حضور داریم و بازی می‌کنیم اما اعتقادی ندارم که من، نقش اول فیلم نیستم، اتفاقا برعکس رل اول این فیلم را من بازی می‌کنم. به هر حال هنگام قرارداد بستن به این‌که اسم بازیگران در تیتراژ کجا بخورد فکر شده است، ما هم در توهم و خودشیفتگی خودمان که همیشه تصور می‌‌کردیم تافته جدا بافته هستیم درخواست کردیم اسم‌مان را در تیتراژ مجزا بزنند و قبل اسم‌مان «و» بیاید؛ این‌ها چیزهای مهمی نیستند و در قبرستان سینما ریخته خواهند شد، چیزی که باقی می‌ماند، آن مقدار جاودانگی سیاسی_اجتماعی و‌ دغدغه فرهنگی است که آغشته‌اش شده‌ای تا همگام با او حرکت کنی؛ این‌ها اصل است، وگرنه دستمزد، نقش یک، کجا قرار گرفتن نامت در تیتراژ و…، جزو حروف بی‌ارزش و منسوخ سینما به حساب می‌آیند.

حامد بهداد درسال ۱۴۰۸

خدا نکند خراب شود

حامد بهداد در همه چیز سریع است انگار همیشه عجله دارد. در حرف زدن در دعوا کردن در محبوب‌شدن در جواب‌دادن در جوابیه‌دادن و…

کافی است بهداد تصمیم بگیرد که پیاده روی کند، اگر از میدان راه‌آهن قدم‌زدن را شروع کند، در میدان تجریش قهرمان دوی سرعت ایران خواهد بود، پس این‌که بهداد در ۱۰‌سال آینده چه خواهد شد، فقط به این بستگی دارد که در چه راهی قدم بگذارد. فقط امیدوارم تصمیم نگیرد که «خراب» شود چون با این سرعتی که دارد فقط خدا می‌داند چه چیز از کار در خواهد آمد.

مجله ایده آل/برترین

باز نشرجامع ترین پورتال ایرانیان berooztarinha.com

مدیر سایت بازدید : 317 شنبه 18 آبان 1392 نظرات (0)

رضا عطاران بعد از ممنوع الکار شدن چه کارهایی انجام داد؟

عطاران به بهانه اکران فیلم «اسب حیوان نجیبی است، گفت و گویی با ماهنامه فیلم انجام داده که بخش هایی از آن را می خوانید:

* ما خانه خودمان تلویزیون نداشتیم. در محله مان آقایی بود که وضع مالی بهتری داشت و تلویزیون خریده بود. بعضی شبها تا نصف شب می ماندیم در خانه اش و تلویزیون نگاه می کردیم. آنها خودشان می خوابیدند اما ما تلویزیون می دیدیم. همه دور هم تارزان و سوپرمن و سریال پلیسی می دیدیم.

* آقای مهرجویی آمده بود محل ضبط «ساعت خوش» روی یک مبل نشسته بود، ما هم روی زمین دورش نشستیم. داشت صحبت می کرد که من گفتم ببخشید آقای مهرجویی شما چه سالی قیصر را ساختید؟ همه چیز برایمان شوخی بود. شاید برای همینها بود که کلا کار کردن با ما را بی خیال شدند.

* ساعت خوش تمام شده بود و من سریالی نوشته بودم که ساختنش را هم شروع کردیم. دو قسمت مونتاژ شده اش را هم هنوز خودم دارم. بازیگران هم خودم و رامین ناصرنصیر و رضا شفیعی جم و همسرم فریده فرامرزی و تعدادی دیگر بودیم. مشغول تصویربرداری قسمت سوم بودیم که آقای سمنانی آمد و گفت که کارتعطیل است.

بالاخره یک روز زنگ زد وگفت بیا کارت دارم رفتم و گفت همه تان ممنوع الکار شده اید. هیچوقت هم ندانستیم برای چی؟ شرایط کار آن زمان خیلی سخت بود.

نصرالله رادش خیلی موهایش را چرب می کرد. به این خیلی گیر می دادند. موهای بچه ها یک ذره که بلند می شد گیر می دادند. مثل موهای ارژنگ امیر فضلی که فرفری بلند بود. خلاصه گیرهایی که برای جوانان الان خنده دار است.

* ناخود آگاه ذهنمان اینطور پرورش یافته بود که خودسانسوری کنیم. یک سال بعد گفتند دیگر ممنوع الکار نیستید. ظاهرش یک سال بود اما تبعاتش خیلی بیشتر بود. گفتند فقط در قالب گروههای دو یاسه نفره میتوانید باهم کار کنید. با آقایی در خیابان امیر آباد دفتر پخش مواد غذایی راه انداختیم. خیلی از بچه ها هم مثل من دنبال کارهای دیگر رفتند احتمالا رستوران مسافرکشی و فروشندگی …

خبرآنلاین

باز نشرجامع ترین پورتال ایرانیان berooztarinha.com

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 6516
  • کل نظرات : 52
  • افراد آنلاین : 400
  • تعداد اعضا : 1180
  • آی پی امروز : 849
  • آی پی دیروز : 887
  • بازدید امروز : 11,137
  • باردید دیروز : 14,710
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 11,137
  • بازدید ماه : 11,137
  • بازدید سال : 2,001,866
  • بازدید کلی : 8,201,168