loading...
دانلود آهنگ جدید - دانلود فیلم جدید - دانلود رایگان
آخرین ارسال های انجمن
مدیر سایت بازدید : 422 چهارشنبه 22 آبان 1392 نظرات (0)

انا مجنون الحسین

برای مشاهده تصویر سایز اصلی روی متن بالا کلیک کنید

 

چرا چهارده قرن گریه برای اباعبد الله

گاهی اوقات برای پاسخ به شبهاتمان عوض اینکهآن‌ها را ریشه‌ای حل کنیم، به این طرف و آن طرف می‌زنیم و عاقبت هم آرام نمی‌شویم؛مثل دلاّکی که به جای اینکه تیغ کُندِ خودش را عوض کند، می‌گفت: «پول می‌دهم، نانمی‌خرم و می‌خورم تا زور بیشتری بزنم

یکی از شبهاتی که درباره واقعه عاشورا مطرحمی‌شود آن است که چرا شیعه پس از چهارده قرن که از این حادثه می‌گذرد، گریه و ماتمسرایی می‌کند؟ این نوشتار به قصد پاسخ ریشه‌ای به این شبهه، سامان یافته است تا بهخواست الهی، جوابی مستدل به این شبهه ارائه شود.

 

خرت مهم‌ترین بُعد زندگی

ابتداءً باید بدانیم که اصلی‌ترین، جدی‌ترین،حقیقی‌ترین و مهم‌ترین بُعد زندگی انسان‌ها در جهان آخرت است. آیات شریف قرآن، حیاتدنیا را کم، قلیل، ناچیز و بازی معرفی می‌کند و آخرت را اصیل می‌شمارد: «تُرِیدُونَعَرَضَ الدُّنْیَا وَاللّهُ یُرِیدُ الآخِرَهَ».۱ تأکید و اصرار قرآن بر توجه انسانبه آخرت، گواه اصالت و حقیقت آخرت است و فراموشی آخرت، موجب خسران و عذاب؛ «لَهُمْعَذَابٌ شَدِیدٌ به ما نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ».۲

نکته دیگر، این که اهمیت دین به تبع اهمیت آخرتخواهد آمد؛ به این معنا که جدی‌ترین و اصلی‌ترین بُعد زندگی انسان باید با عملساخته شود؛ اما چگونه؟ چه چیزهایی آخرتمان را آباد و چه امور و اعمالی آخرتمان راویران می‌کند؟ متصدی پاسخ به این سؤالات، دین است. دین یعنی مجموعه دستوراتی درحوزه اعتقاد و عمل که التزام به آن‌ها، باعث سلامت، امنیت و آبادانی آخرت ما می‌شودو توسط نبی‌مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اهل‌بیت عصمت علیهم‌السلام بهدست ما رسیده است.

 

مروری بر حوادث پس از رحلت

نکته دیگر که در رابطه با پاسخ به این شبههلازم است دانسته شود، اتفاقاتی است که بعد از وفات۳ پیامبر شریف اسلام رخ نمود، کهسیاه‌ترین برگ تاریخ را رقم زد و آن، غصب خلافت و روی کار آمدن معاویه، بنی‌امیه وبنی‌عباس بود. اینکه معاویه را به تنهایی و کنار بنی‌امیه ذکر نمودیم ـ با آنکه اوجزء بنی‌امیه بود ـ از این جهت است که وی به تنهایی در نابودی دین و راه اندازیکارخانه جعل احادیث دروغین، سهم بزرگی داشت؛ همانطور که سهم بزرگی از عذاب برزخ وقیامت، برای اوست.۴

ابن ابی‌الحدید و از او قدیمی‌تر در مسعودیمروج الذهب و از این دو قدیمی‌تر، ابن بکار از مطرف فرزند مغیره بن شعبه ـ فرماندارمعاویه در کوفه ـ نقل می‌کنند که پدرم هر شب، وقتی به خانه می‌آمد، از کیاست وفراست معاویه با آب و تاب حرف می‌زد؛ اما یک شب از نزد معاویه آمد، حرفی نزد و غذانخورد، وقتی از او علت حرف نزدنش سؤال شد، گفت: من به معاویه گفتم: «تو اکنون دراوج قدرت هستی، خوب است کمی به بنی‌هاشم لطف کنی. این‌ها عمو زاده‌های تو هستند» معاویه گفت: «هرگز! ابابکر و عمر و عثمان به حکومت رسیدند و این همه زحمت کشیدند،اما وقتی مردند نامشان هم مُرد؛ در حالی‌که نام فرزند ابوکبشه ۵ - یعنی پیامبر خداصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم - را هر روز، پنج مرتبه در سراسر جهان اسلام به فریاد(اذان)، بانگ می‌زنند و به بزرگی یاد می‌کنند. نه! به خدا سوگند، آرام نخواهم نشست،مگر اینکه این نام را دفن کنم و این ذکر و یاد را به خاک بسپارم».

امام حسین علیه السلام  قیام کرد، پاره پارهشد، علی اصغر و علی‌اکبر و جگر گوشه‌هایش، جلوی چشمان او تشنه، گرسنه و خسته شهیدشدند، تا دین خالصی که رسول اکرم صلی‌الله‌علیه ‌و ‌آله ‌و ‌سلم برای بشریت آوردهبود، همانطور به نسل بعدی برسد و راه وصول به توحید، محبت، بندگی خدا و در یک کلمه،راه آخرت همچنان باز بماند

قیام امام حسین علیه السلام ، عامل بقایدین

قطعاً اگر قیام امام حسین علیه السلام  نبود،معاویه در این راه به موفقیت می‌رسید و این نام مقدس را دفن می‌کرد؛ لذا رسول گرامیاسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم فرمود: «حسین منی و أنا من حسین»؛ جمله اول، یعنیحسین از ذرّیه من و فرزند دختر من است؛ اما جمله «من از حسینم» یعنی چه؟ رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم یعنی نبوتش و آنچه برای نجات بشریت از طرف خدا آورده ودفن این امور، یعنی دفن نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ؛ اما امام حسین علیهالسلام با قیامش نگذاشت دین رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم یعنی همه آن چیزیکه  ایشان بیست و سه سال برای تثبیت آن، خون جگر خورد و جنگید، دفن شود. امام حسینعلیه السلام  قیام کرد، پاره پاره شد، علی اصغر و علی‌اکبر و جگر گوشه‌هایش، جلویچشمان او تشنه، گرسنه و خسته شهید شدند، تا دین خالصی که رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم برای بشریت آورده بود، همانطور به نسل بعدی برسد و راهوصول به توحید، محبت، بندگی خدا و در یک کلمه، راه آخرت همچنان باز بماند.

همانطور که نمی‌توان با طراحی و نقشه غلط و بامصالح غیر مناسب، بنایی را در دنیا استوار کرد، همان‌طور هم نمی‌توان با دین غلط وتحریف شده، آخرت را آباد کرد. همه ائمه علیهم‌السلام در این جهت، زحمات فراوانیکشیدند ولی رنج و سختی امام حسین علیه السلام  از همه بیشتر و آشکارتر بود.

و توی خواننده این سطور! زمانی این مطالب بهرایت بهتر قابل درک است که با تقوا و یاد مرگ، آخرت در قلبت عظیم شود و وجه همّت توو جهت اعمالت برای آخرت باشد. اگر اینطور شود، دیگر برای گریه کردن برای ائمهعلیهم‌السلام خصوصاً امام حسین علیه السلام  احتیاج به روضه خواندن هم نداری؛ چهرسد به اینکه سؤال کنی چرا باید برای امام حسین علیه السلام  گریه کنیم؟

وقتی آخرت برایت مهم شد و فهمیدی که زندگی ابدیو اصلی در آخرت است و باید آنرا آباد کنی و در این مسیر، احتیاج به دستور العملداری، احساس نیاز به دین صحیح را خواهی فهمید؛ دینی که بتواند نیاز بندگی تو راتأمین و روح تو را در راه بندگی، سیراب و کامل نماید. آنگاه با مطالعه تاریخمی‌یابی که این دین، با ریختن خون‌های ائمه علیهم‌السلام و خصوصاً امام حسین علیهالسلام  و هم چنین زحمات و آوارگی علمای شیعه، اکنون به دست تو رسیده است. آن زمان،دردهای اهل‌بیت علیهم‌السلام که برای رساندن دین و حفظ و سلامت آن بود، قلبت رامی‌فشارد و با خود فکر خواهی کرد که برای بهشت رفتن من، فرق امیر المومنین علیهالسلام  شکافته شد، سر امام حسین  علیه السلام  بر نیزه رفت، امام موسی‌کاظم علیهالسلام  در چاه، زندانی شد و هزاران عالم شیعی خون جگرها خوردند تا راه بهشت رفتنما باز بماند.

با غفلت از آخرت، احساس نیاز به دین از بینمی‌رود و در این صورت قیام امام حسین علیه السلام ، مفهومی نخواهد داشت. ریشه حلمسأله، در توجه به آخرت است و اگر آخرت، مهم شود، بقیه امور حل خواهد شد

 

اینجاست که قلبت درد خواهد گرفت و اشکت جاریخواهد شد؛ بدون اینکه کسی روضه‌ای بخواند. اینجاست که قدر مرجع تقلید خودت را خواهیدانست و از صمیم قلب به علمای دین ارادت پیدا خواهی کرد. اینجاست که معنی آیه « ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»۶ را خواهی دانست که ائمه فرمودند: «نعیم، ماییم». یعنی خدا از ما خواهد پرسید که بهترین بندگان من پاره پاره شدند؛هزاران عالم چه سختی‌ها که متحمل نشدند تا دین، به دست تو برسد و تو آخرتت را،زندگی حقیقی و ابدی خود را بسازی؛ اما تو چه کردی؟ به دنیا مشغول شدی و تمام همتتو، دنیای تو شد به گونه‌ای که از آخرت، غافل شدی؛ لذا نفهمیدی که چرا ائمه در راهحفظ دین، این قدر مصائب را تحمل کردند.

با غفلت از آخرت، احساس نیاز به دین از بینمی‌رود و در این صورت قیام امام حسین علیه السلام ، مفهومی نخواهد داشت. ریشه حلمسأله، در توجه به آخرت است و اگر آخرت، مهم شود، بقیه امور حل خواهد شد.

 

نتیجه:

شبهات را باید با نگاهی ریشه‌بینانه و نهسطحی‌نگرانه پاسخ گفت چه آنکه اگر دلیل خصم را باطل کردی او می تواند برای مدعایخود دلیل دیگری دست و پا سازد اما اگر مبنای وی را سست کردی و زیر بنای فکری اش راویران ساختی آنگاه هیچ بنایی بر مبنای لرزان نمی پاید؛ آن طرف قضیه نیز صادق استیعنی برای تقویت یک ایده و باور درست باید شالوده آن عقیده را محکم کرد؛ به همیندلیل در پاسخ به علل ماتم سرایی و اشک بر واقعه عاشورا، بدین نکته توجه می دهیم کهبا بینشی عمیقانه، آخرت را مهمترین جنبه حیات بشری می دانیم که به تبع آن، حقیقتیبه نام دین اهمیت می یابد. قیام حسینی ، عامل بقای این حقیقت بوده و هست.

 

 

۱سوره انفال/۶۷.

۲ . سوره ص/۲۶.

۳ . بلکه به قول درست‌تر؛ شهادت؛ چون نبی مکرماسلام مسموم شدند.

۴ . ما نمی‌توانیم در این صفحات محدود، اینمسأله را شرح دهیم که چطور جریان غصب خلافت و استیلای معاویه در سال ۴۰ هجری باعثنابودی و واژگونی دین شد. فقط خوانندگان را به خواندن کتاب «نقش ائمه در احیایدین»، تألیف علامه مرتضی عسگری، توصیه  می‌نماییم؛ خواندن این کتاب برای تحکیم وتثبیت اعتقادات در بعد امامت از ضروریات است.

۵ . لقبی که کفار قریش از روی طعنه به نبی مکرماسلام دادند.

۶ . سوره تکاثر/۸.

 

منبع: ashuora.ir

مدیر سایت بازدید : 301 چهارشنبه 22 آبان 1392 نظرات (0)

ثارالله حسین

برای مشاهده تصویر سایز اصلی روی متن بالا کلیک کنید

 

تاملی بر واژه ثارالله

السلام عَلیک یا ثاراللّه وابْنَ ثاره

امروزه بحمدالله هر کوى و برزن حسینیهدلها و کعبه جانها شده است، ترنم الهى و قدسى زیارت عاشورا از منزلها و مسجدها بهگوش می رسد و بزمهاى عاشورا وعدهگاه عاشقان پاکباخته است.
عاشقان حسین ـعلیهالسلام ـ هر بامداد و شامگاه همچون امام غایبشان[۱] اشک خون از دیدگان جارى میکنند. مگر نه که او ثاراللّه است و این گریه، گریه بر خون جارى در رگهاى دین وجوشیده از صحراى یقین نینواى حسینى ـ علیهالسلام ـ است؟!
ثاراللّه، پرچمسربداران یالثارات الحسین ـ علیهالسلام ـ[۲] از طلوع شهادت آن حضرت تا پهنه ظهوردولت یار است.

 

 

 

معرفت ثاراللهىِ حسینى ـ علیهالسلام ـ بالاترین معرفت و شناخت ازآن حضرت است، و این از امتیازها و ویژگی هاى آن حضرت و پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین ـعلیهالسلام ـ است. گرچه از لحاظ باطنى ائمه ـ علیهمالسلام ـ به تعبیر روایات، همگىیک نور و یک حقیقتاند.
«
اَشْهَدُ اَنَّ اَرْواحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طینَتَکُمْواحِدَهٌ.»[۳]
«
شهادت می دهم که روح شما و نور وجود شما و طینت شما معصومان ـسلام الله علیهم ـ یکى است
به تعبیرى همگى مظهر همه اسماء حسناء و صفات عُلیاىالهی اند،[۴] اما به خاطر شرایط زمانى خاصى که هر یک از آنان ]معصومان ـعلیهمالسلام ـ[ داشتند.
زمینه ظهور و بروز یک یا چند اسم از اسماى حسناى الهى وصفات عُلیاى رحمانى، براى هر یک محقق شد. در این بین حضرت ابا عبدالله الحسین، سیدالشهدا ـ علیهالسلام ـ به سبب شرایط زمانى و مکانى ویژهاى که داشت و به اقتضاىوظیفه، زمینه ظهور صفات خاص و ممتازى در او فراهم آمد.
مقامات و درجاتى کهپروردگار به انبیا و اولیا ـ علیهمالسلام ـ و تابعین واقعى آنها در قیامت عطا میفرماید، تنها به لحاظ حفظ کمالات و عنایات معنوى و فطرى الهى نیست، بلکه حفظ واظهار آثارى که در عالم عنصرى و مادى از لوازم آن کمالات است، خود نقش جداگانهاى دررسیدن به درجات عالی تر معنوى و آثار بهشتى دارد. مثلاً کسى که قوه شجاعت و سخاوت وایثار و سایر صفات حسنه را داشته، ولى موقعیت براى پیاده کردن آنها را نیافته باشدبا فردِ دیگرى که علاوه بر داشتن آن صفات، آنها را بروز داده باشد، داراى درجهیکسان نیستند و دومى ارزشى فوق اولى دارد.
اکنون با توجه به این مقدمات میگوییم: اگرچه هر کدام از انبیا و اولیا به اقتضاى امر الهى و نسبت به شرایط زمانى ومکانى و غیره که داشتند، گوشهاى از فضایل و کمالات ذاتى خود را آشکار کردهاند، ولىگویا شرایط در زمان حضرت سیدالشهداء ـ علیهالسلام ـ به گونهاى بوده که موقعیتبیشترى براى اظهار کمالات روحى ایشان فراهم گردیده و خواسته الهى نیز تأکید بیشترىدر پیاده شدن آن کمالات (به حسب اقتضاى زمان) داشته و حضرتش به عنایت الهى به آناقتضا و خواست، پاسخ مثبت داده و به این ترتیب (به حسب روایات) در هر دو عالم واجدخصیصه هایى نسبت به سایر اولیاى دین گردیده است.[۵]
جمله «الْوِتر الْمَوْتُور» در زیارت عاشورا بنابر یک معنى، اشاره به همین امتیاز خاص آن حضرت دارد; زیرا وِتْربه معنى تک و تنهاست و مَوْتور به معنى کسى که تنها و بىبدیل است (وِتر ـ به کسرواو ـ بنابر لغت اهل نجد و وَتر ـ به فتح واو ـ به لغت اهل حجاز).[۶]
بنابر یکمعنى، این جمله، تأکید جمله اول (ثاراللّه) است که در این صورت به معنى خون است. یکى از استادان در این باره نوشته است:
«
جمله اَلْوِتْرُ الْمَوْتُور، اگرچهممکن است به معنى جمله گذشته باشد، یعنى کسى که انتقام و خونخواهى از او نشده وتنها خدا می تواند انتقام خون او را بگیرد، ولى ظاهراً اَلْوِتْرُ الْمَوْتُور بهمعنى فرد و تنهاى بی همتا و به زبان فارسى خودمانى دُردانه است، و به خصیصه خاصسیدالشهداء ـ علیهالسلام ـ ... اشاره دارد.[۷] اما از لحاظ ظاهرى و به حسب امتیازخاص صفت ثارالله فقط به حضرت سیدالشهداء و حضرت امیرالمؤمنین ـ علیهمالسلام ـ اطلاقشده است، آن هم در غالب زیارتنامههاى امام حسین ـ علیهالسلام ـ که در یازده موضع اززیارتنامه ها،[۸] این صفت با اندکى اختلاف[۹] ذکر شده است
لفظ ثارَ بامشتقاتش، حدود ۷۰ بار در روایات آمده است.

لغت شناسىثاراللّه
المنجد، ثَأَرَ و ثَأْر را به معنى انتقام گرفتن دانسته و لفظ ثار راذکر نکرده است. طریحى در مجمع البحرین، ثَأَرَ را به معنى انتقام گرفتن معنى کرده وثاراللّه را تصحیف ثَأْراللّه دانسته است.
ابن اثیر در نهایه; ثَأر را به معنىخونبها دانسته و لفظ ثار را ذکر نکرده است. زبیدى در تاج العروس; ثَأر و ثار را بهیک معنى دانسته و نوشته است: ثار به معنى خون است و گفته شده به معنى انتقام خونکسى را گرفتن نیز به کار می رود.
علامه مجلسى ـ رحمه الله علیه ـ ثَأَرَاللّهتلفظ کرده و براى تصحیح معنى مضافى در تقدیر گرفته و نوشته است:
«
ثَأَرَ اللّهبه معنى خونخواهى است، ثاراللّه و ابن ثاره یعنى تو اهل ثاراللّه هستى، و کسى هستىکه خداوند انتقام خونش را از قاتلانش خواهد گرفت.»[۱۰]
در حالى که به نظر میرسد، با توجه به کاربرد این لفظ در کتابهاى لغت و زیارتنامهها و روایات و عدم ضرورتو خلاف اصل بودنِ تقدیر گرفتن مضاف، همان سخن زبیدى در تاج العروس متعین بلکه صحیحاست که: ثَأْر و ثار، به یک معناست و هر دو به معنى خون است.
امام صادق ـعلیهالسلام ـ در زیارتنامه حضرت ابى عبداللّه ـ علیهالسلام ـ فرمود:
«
اَنَّکَثارُاللّهِ فِى الاَْرْضِ مِنَ الدَّمِ الَّذِى لا یُدْرِکُ ثِرَتَهُ أَحَدٌ مِنأَهْلِ الاَْرْضِ.»[۱۱]
«
اى سید الشهداء ـ علیهالسلام ـ تو خونِ خدا در زمینى،همان خونى که هیچ کس جز خداوند انتقام آن را نمی تواند بگیرد
البته خونى کهاین ویژگى را دارد که هیچ کس جز خداوند متعال آن هم به دست اولیایش نمی تواندانتقامش را بگیرد; چون شخص ابى عبداللّه ـ علیهالسلام ـ از آن چنان جایگاه رفیعىبرخوردار است که جز خداوند متعال و اولیایش نمی دانند. در زیارت عرشى عاشورا میخوانیم:
«
أنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ
«
از خداوند متعال می خواهم به منتوفیق دهد، انتقام خون شما را بگیرم
همان طور که ملاحظه می کنید، ترکیب طَلَبَثارِک، فقط به همین معنى که ثار به معنى خون باشد قابل تبیین است، وگرنه اگر ثار بهمعنى ـ خونخواهى (طلب الدم) باشد، جمله این چنین خواهد شد; طَلَبَ طَلَبَ ثارِکَ،که در سخافت نیاز به توضیحى ندارد. همین طور است، جمله «طَلَبَ ثارِکُمْ» یا«طَلَبَ ثارِى» که در جملههاى بعدى زیارت عاشورا آمده است، یا جمله: «اَشْهَدُاَنَّ اللّه تَعالى الطّالِبُ بِثارِکَ»[۱۲] و جملاتى شبیه این در سایر زیارتنامههاى آن حضرت.[۱۳]

معنى ثاراللّه
باتوجه به آنچه در معنى لغوى ثاراللّه گفته شد، معانى مختلفى در تفسیر ثاراللّه بیانشده است.
ـ گروهى ثاراللّه را به معنى کسى که انتقام خونش را خداوند می گیرد، میدانند[۱۴] و ثار را مخفف ثائِر دانستهاند، مثل شاک مخفف شائک[۱۵] یا ثار را مخففثَأْر انگاشتهاند.[۱۶]
ـ بعضى لفظ «أهل» در تقدیر گرفتهاند و گفتهاند: ثاراللّهیعنى اهل ثاراللّه، اهل خونخواهى الهى که خداوند انتقام خونش را می گیرد.[۱۷]
ـبرخى گفتهاند: ثاراللّه یعنى کسى که خودش در دوران رجعت مىآید و انتقام خونش را میگیرد.[۱۸]
ـ گروهى ثاراللّه را به معنى خون خدا دانستهاند.[۱۹]
ظاهر بسیارىاز ادله همان طور که در معنى لغوى آن گفته شد مؤید این مطلب است که: ثار به معنىخون است و امام حسین ـ علیهالسلام ـ ثاراللّه و خون خداست. ۲ ۳ ۴ ۱

پى نوشت
[
۱]- امامزمان(عج) در زیارت ناحیه مقدسه می فرماید: فَلاََنْدُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَساءً وَلاََبْکِیَّنَ لَکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.
کنون هر صبح و شامى درعزایت
بریزم اشک و می نالم برایت
به جاى اشک خون از دیده بارم
همیشهدیدهاى خونبار دارم
امام مهدى(عج) در عزاى امام حسین(ع)، زیارت ناحیه مقدسه، ص۳۰ـ ۳۱
[
۲]- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۶ و ج ۵۲، ص ۳۰۸ و ج ۱۰۱، ص ۱۰۳.
[
۳]- مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره، ص ۹۸۷.
[
۴]- نهجالولایه، ص ۵۸.
[
۵]- فروغشهادت، على سعادت پرور، ص ۴۰.
[
۶]- تاج العروس، ذیل لغت وتر.
[
۷]- فروغشهادت، ص ۳۸۹.
[
۸]- بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۲۹۴، ۲۹۱، ۲۶۰، ۲۰۰، ۱۹۹، ۱۸۱، ۱۸۰،۱۶۹، ۱۶۸، ۱۵۲و ۱۴۸.
[
۹]- در بعضى از زیارتنامهها این چنین آمده است: السلامعلیک یا ثاراللّه وابن ثاره ... و در بعضى دیگر، این چنین: السلام علیک یا ثاراللّهفى الأرض ... و در برخى این چنین: اشهد انک ثاراللّه فى الأرض وابن ثاره.
[
۱۰]- بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۱۵۱.
[
۱۱]- بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۱۶۸.
[
۱۲]- بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۷۵.
[
۱۳]- همان، ج ۱۰۱، ص ۲۹۲، ۲۹۰; ج ۴۴، ص ۲۱۸; ج ۴۵، ص۳۴۳، ۳۵۱.
[
۱۴]- فروغ شهادت، بیشتر مترجمان زیارت عاشورا، ص ۳۸۹.
[
۱۵]- شرحزیارت عاشورا، آیتالله سید احمد میرخانى، ص ۳۰۵.
[
۱۶]- بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص۱۵۱.
[
۱۷]- بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۱۵۱.
[
۱۸]- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج۱۰۱، ص ۱۵۱.
[
۱۹]- تعداد اندکى از مترجمان زیارت عاشورا، آیتالله سید احمدمیرخانى در شرح زیارت عاشورا، ص ۳۰۸; زیارت در پرتو ولایت،

 

منبع: ashuora.ir

مدیر سایت بازدید : 385 چهارشنبه 22 آبان 1392 نظرات (0)

گنبد امام حسین

برای مشاهده تصویر سایز اصلی روی متن بالا کلیک کنید

 

شفایمریضان با تربت کربلا


شیخ اجل ، ابن قولویه ، استاد شیخ مفید رحمه الله در کتاب کامل الزیاره به اسنادخود از محمد بن مسلم روایت کرده که گفت : به مدینه رفتم و بیمار شدم . حضرت اماممحمد باقر علیه السلام مقدارى آشامیدنى در ظرفى که دستمال بالاى آن بود، به وسیلهغلام خود برایم فرستاد و گفت : «این را بخور که امام على علیه السلام به من امرفرموده است که بر نگردم تا این دارو را بیاشامى»

چون گرفتم و خوردم شربتسردى بود در نهایت خوش طعمى و بوى مشک از آن بلند بود.

پس غلام گفت : «حضرتفرمود چون بیاشامى به خدمتش بروى»

من تعجب کردم که گویا از بندى رهاشدم . برخاستم به در خانه آن حضرت رفته ، رخصت طلبیدم . حضرت فرمود: «صحّ الجسمفادخل : بدنت سالم شده داخل شو»

گریه کنان داخل شدم و سلام کردم . دست و سرشرا بوسیدم . فرمود: «اى محمد! چرا گریه مى کنى ؟»

عرض کردم : «قربانت گردممى گویم بر غربت و دورى راه از خدمت شما، و کمى توانایى در ماندن در ملازمت شما کهپیوسته به شما بنگرم »

فرمود: «اما کمى قدرت ، خداوند تمام شیعیان و دوستانما را چنین ساخته و بلا به سوى ایشان گردانید؛ امّا غربت تو، پس مؤمن در این دنیادر میان این خلق منکوس غریب است ، تا از این دار فنا به رحمت خداوند برود و در بعدمکان به حضرت ابى عبداللّه الحسین علیه السلام تأ سّى کن که در زمینى دور از ما درکنار فرات است و اما آنچه از محبت قرب و شوق دیدار ما گفتى و بر این آرزو و توانایىندارى ، پس خداوند بر دلت آگاه است و تو را بر این نیت پاداش خواهدداد».

بعد فرمود: «آیا به زیارت قبر حسین علیه السلام مى روى ؟»

گفتم: «بلى با بیم و ترس بسیار

فرمود: «هر قدر ترس بیشتر است ثوابش بزرگتر استو هر کس در این سفر خوف بیند از ترس روز قیامت ایمن باشد و با آمرزش از زیارت برگردد»

بعد فرمود: «آن شربت را چگونه یافتى ؟»

گفتم : «گواهى مى دهمکه شما اهل بیت رحمتید و تو وصى اوصیایى . هنگامى که غلام شربت را آورد، توانایىنداشتم که بر پا بایستم و از خودم ناامید بودم و چون آن شربت را نوشیدم چیزى از آنخوش بوتر و خوش ‍ مزه تر و خنک تر نیافتم . غلام گفت : مولایم فرمود بیا؛ گفتم : بااین حال مى روم هر چند جانم برود و چون روانه شدم گویا از بندى رها شدم . پس ‍ سپاسخداى را که شما را براى شیعیان رحمت گردانیده است »

فرمود: «اى محمد! آنشربت را که خوردى از خاک قبر حسین علیه السلام بود و بهترین چیزى است که من به آناستشفا مى نمایم و هیچ چیزى را با آن برابر مکن که ما به اطفال و زنان خود مىخورانیم و از آن خیر بسیار مى بینیم »

فرمود: «شخصى آن را بر مى دارد و ازحائر بیرون مى رود. آن را در چیزى نمى پیچد، پس هیچ جن و جانورى و چیزى که درد وبلایى که داشته باشد نیست ، مگر آنکه آن را استشمام مى کند و برکتش برطرف مى شود وبرکتش ‍ را دیگران مى برند و آن تربت که به آن معالجه مى کنند نباید چنین باشد واگر این علت که گفتم نباشد، هر که آن را به خود بمالد یا از آن بخورد البته در همانساعت شفا مى یابد و نیست آن مگر مانند حجرالاسود که نخست مانند یاقوتى در نهایتسفیدى بود و هر بیمارى و دردناکى خود را بر آن مى مالید در همان ساعت شفا مى یافت وچون صاحب آن دردها و اهل کفر و جاهلیت خود را بر آن مالیدند سیاه شد و اثرش کمگردید»

عرض کردم : «فدایت شوم آن تربت مبارک را من چگونه بردارم؟»

فرمود: «تو هم مانند دیگران آن تربت را بر مى دارى ، ظاهر و گشوده و درمیان خرجین در جاهاى چرکین مى افکنى پس برکتش مى رود»

گفتم : «راستفرمودى»

فرمود: «قدرى از آن به تو مى دهم ، چطور مى برى ؟»

عرض کردم: «در میان لباس خود مى گذارم »

فرمود: «به همان قرارى که مى کردى برگشتى . نزد ما از آن هر قدر که مى خواهى بیاشام و همراه مبر که براى تو سالم نمىماند»

آن حضرت دو مرتبه از آن به من نوشانید و دیگر آن درد به من عارضنشد.



منبع : کرامات امام حسین ، مصطفى اهوازى : ص ۵۲. گناهان کبیره، ج ۲، ص ۳۴۶. داستانهاى حسین ، میررضا حسینى : ص ۶۹.

منبع: ashuora.ir

 

مدیر سایت بازدید : 384 چهارشنبه 22 آبان 1392 نظرات (0)

دلم تنگ غروب کربلاته

برای مشاهده تصویر سایز اصلی روی متن بالا کلیک کنید

 

کربلا نرفتن سخت است...کربلا رفتن سخت تر!!! تا نرفته ای شوق رفتن داری...تا رفتی شوقِ مُردن!!!!
کربلا رفته ها می دانند....بعد از کربلا روضه ی حسین؛حکمِ زهر دارد برای دلِ اوراق شده زائر !!!!!
آخر اینجا؛
دیگر عبّاس نیست؛تا آرام شوی در حریم امنش... 

دلنوشته ای خطاب به ارباب خوبی ها:

اربابم سلام.روم نمیشه سرم رو بالا بیارم و حرفی بزنم ولی دلم خوشه که تورو دارم و دور از نامردی هاو بی خدایی های زمانه تورا دارم. میدونم دلت رو خیلی شکوندم.ای کاش فقط دل خودت بود و دیگر فلب امام زمانم را به درد نمیاوردم.یا حسین بعداز خدا تو از همه بهتر میدانی که بیچاره ی صحن و بارگاهتم.

آره میدونم یه بار اومدم نگو که خیلی ها هنوز یه بارم نیومدن ولی به پهلوی شکسته ی مادرت قسم دارم از دوریش دیوونه میشم بخدا کسی که تا حالا نیومده نمیدونه اونجا چه خبره.ولی یک بار رفته ها میدونن که میای اونجا قلبت رو جا میذاری و برمیگردی.اونقدر گلوم رو بغض گرفته که نمیتونم حرف بزنم ولی چه کنم دلتنگم.

باچه زبونی بگم بیچاره ی یه نگاه به اون صحن خوشگلتم ارباب.حاظرم تموم زندگیمو فدات کنم و فقط، فقط یه نگاه دیگه به اون ضریح خوشگلت بندازم.

یاد اون سینه زنی های نیمه شب تو حرمت بخیر.

یاد اون نمازای ملکوتی تو حرمت بخیر.

یاد اون نعره حیدری رو برو ایوون طلا امیرالمونین بخیر

یاد اون حروله های تو بین و الحرمین و اون پابرهنگیا بخیر

یاد  روضه های روبرو قتلگاه بخیر

یاد زیارت تله زینبیه و خیمه گاه بخیر

بخدا هنوز بوی انبری که تو حرمت میومد به مشامم میرسه

ارباب محتاج کرمتم.......ارباب دلتنگ حرمتم

التماس دعا ر.ن

منبع: ashuora.ir

مدیر سایت بازدید : 618 چهارشنبه 22 آبان 1392 نظرات (0)

دلم برات تنگ شده آقا

برای مشاهده تصویر سایز اصلی روی متن بالا کلیک کنید

 

دعوتنامه امام حسین (ع) برای یک دانش آموز

زینب وحیدی دختر ۱۳ ساله دانش آموز دوم راهنمایی روستای آبچور از توابع بجنورد که نامه ای به امام حسین علیه السّلام نوشت و چه‌ زود دعوت‌نامه خود را از امام حسین دریافت کرد! ماجرا چنین است

سوال: در چه خانواده ای زندگی می کنی و چه عاملی باعث شد به یاد امام حسین بیفتی؟زینب: پدرم کارگر ساده است، مادرم خانه‌دار،یک خانواده ۶ نفره هستیم‌، به مناسبت دهه فجر سال ۸۹ از طرف مدرسه روستا در مسابقه حفظ سوره فجر شرکت کرده و یک کارت بانکی با ارزش ده هزارتومان هدیه گرفتم. این کارترا خیلی دوست می داشتم و آن را به خوبی نگهداری می کردم. یک هفته بعد از طرف مدرسهبه دانش آموزان گفتند برای بازسازی حرم مطهر امام حسین علیه السّلام از طریق ستادبازسازی عتبات کمک جمع‌آوری می کنند. من هم همین کارتی را که گرفته بودم با نامه ایکه نوشتم هدیه دادم

.

سوال: در نامه چه نوشتی؟زینب: نوشتم: "به نامخدا نامه می‌نویسم برای امام حسین علیه السّلام خیلی‌ها دل دارند که به کربلابروند، بعضی می گویند باید پولدار شویم تا به کربلا برویم، ولی من می گویم بایدقسمت شود و کربلا ما را بخواهد. من این نامه را که می نویسم اشک از چشمهایم جاری میشود، خدایا، می شود روزی که کربلا بیایم و کنار ضریح آن امام بزرگوار درددل کنم، مناین هدیه را که در ۲۰ بهمن ۸۹ برای حفظ سوره فجر گرفتم به این نیت می دهم تا امامحسین علیه السّلام را همیشه به‌یاد آورم، اگر من پول زیادی داشتم، هیچ‌وقت دریغ نمیکردم ولی پدرم یک کارگر ساده است و برای درس و مخارج ما کار می کند".

سوال: بعد چه شد؟زینب: نامه مرا مدیر مدرسه خوانده بود، سر صف آمد و گفت: آیا شما دانش آموزان معلم و مدیر‌تان را به گریه انداخته اید؟ همه گفتند: نه. مدیر گفت: زینب با نامه اش مرا به گریه انداخت و شب تاصبح گریه کردم، بعد از آن یک کارت دیگر پارسیان خودش به من هدیه داد.

سوال: کی و چطور به کربلا آمدی؟زینب: یک روزبه من و خانواده ام اطلاع دادند آموزش و پرورش می خواهد زینب را به سفر کربلا ببرد. بعد هم گذرنامه تهیه کردند و تاریخ سفر پنجم تیر یعنی بعد از امتحانات خرداد اعلامشد و آقا امام حسین دعوت‌نامه مرا امضا کرد.

سوال از آقای رازی مدیر کاروان زینب: این کاروان چگونه عازم کربلا شد؟پاسخ: آموزش و پرورش بجنورد برای تشویق کمک به عتبات دوهدیه سفر کربلا اختصاص داد. یک هدیه برای دانش آموزان و یک هدیه برای فرهنگیان، درمراسم قرعه‌کشی که با حضور جمع کثیری از فرهنگیان برگزار شد شماره ۴۷ به قید قرعهدرآمد، همه گفتند خوش به حال صاحب این شماره، ببینیم نام کدام دانش آموز خوش‌شانسیاست، تا نام دانش آموز را خواندیم، زینب وحیدی همان دختر روستایی که به امام حسیننامه نوشته است، فرهنگیان که از ماجرای کمک این دختر اطلاع داشتند اشک شوق ریختند،جلسه منقلب شد و همه گریان از این حسن انتخاب تصادفی.

تعدادی از معلم ها داوطلبانه ۳۰۰ هزار تومان کمکهزینه سفر زینب به کربلا را تقبل کردند. تعدادی از خانم معلم ها هم آمادگی خود رابرای حضور در کاروانی که زینب را به کربلا می برد اعلام کردند، شور و هیجان خاصی درجمعیت حاضر افتاده بود، به این ترتیب تصمیم گرفته شد این کاروان فرهنگی با هزینهخودشان عازم کربلا شوند و من هم که سابقه مدیریت کاروان داشتم توفیق خدمت به آنهارا یافتم، جالب این‌که هنگام عبور کاروان از مرز مهران، شماره کاروان ما ۱ بود وامیدوارم در پیشگاه آقا امام حسین نیز شماره ۱ باشیم.

سوال از زینب: در اولین نگاه به حرم و ضریح آقاامام حسین علیه السّلام چه حالی داشتی و چه خواستی؟زینب: برای دیدن بارگاهمطهر آقا امام حسین لحظه شماری می کردم، با دیدن ضریح مطهر بی‌اختیار اشک ازچشمهایم جاری شد، احساس رضایت داشتم و برای همه آرزومندان و پدر و مادرم دعا کردم،از خدا خواستم کمک کند تا نمازم را اول وقت بخوانم.

سوال: چه توصیه ای برای دانش آموزان هم‌سن و سالخود داری؟پاسخ: توصیه من به این دختر خانم‌ها این است که حجاب خودرا حفظ کنندو مواظب باشند خون شهدا پایمال نشود، نماز اول وقت بخوانند و به پدر و مادرشاناحترام بگذارند.
لازم به یادآوری است که سیمای معصوم و بااخلاص زینب، از اوچهره‌ای محبوب بین اعضای کاروان ساخته است، خانم معلم‌ها تقاضا دارند زینب با آنهاهم‌اتاق باشد تا بیشتر از صفای باطن او بهره ببرند.

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی حج

 

 منبع: ashuora.ir

تعداد صفحات : 1304

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 6516
  • کل نظرات : 52
  • افراد آنلاین : 82
  • تعداد اعضا : 1181
  • آی پی امروز : 948
  • آی پی دیروز : 985
  • بازدید امروز : 15,716
  • باردید دیروز : 20,673
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 125,176
  • بازدید ماه : 125,176
  • بازدید سال : 2,115,905
  • بازدید کلی : 8,315,207